به پای دل مجنون خون گدایی کردم و سهم من از دل او یک نگاه خیره بود و هیچ(تقدیمی خاص)ᝰ....

۵۰ نظر گزارش تخلف
|Nani|closed
|Nani|closed

خالقا سهم دلم درددل معشوق کجاست؟
او جوابت خواهد داد
عشق یعنی ریب و لغزش با درستی
عشق یعنی گمراهی تن در دل ،مستی
در چشم تو شیدایی شیرین خون بگرید
در سجده تو توقیر به یزدان پرستی
احتقار خم ابروی تو بر زلف بلندش
همچون تبر و گردن دژخیم
چیره انداز دل و خوب سرشتی است.....
1402.09.22

سنای نازم با تاخیر زیاد به قولم عمل کردم!
گفتم که اولین لحظه ای که وقت دستم بیاد دینم رو ادا میکنم پس خیلی سر به خم اورده،
تولدت مبارک استاد کوچولو من....

ریحانه عزیزم
کادوی تولد تو هم با تاخیر قراره هدیه نگاهت بشه ولی هرچند کوتاه و ناچیز با علاقه درست شده
پس به عنوان تبریک بپذیرش!

داداش مهدی!
قرار بود که یه کادوی خوب برای تولدت بسازم و خوب کلا همه چی بهم ریخت و مجبورم همینقدر ساده و دیر(خیلی خیلی دیر)هم تولدت رو تبریک بگم و هم کادوت رو بهت بدم....بسی شرمسارم

سمانه بانوی مهربونم!
این در برابر لطف و خوبی هات به چشم نمیاد
ولی امیدوارم همین چند ثانیه بتونم لبخند کوچکی بشم گوشه لبت ...

میدونم میکس کوتاهیه و چیز خاصی نداره!
ولی وقت و درگیری ها مجال بیشتر رو نمی‌داد
دیروز که وقت دستم اومد به عشق شماها سریال رو شروع کردم و میترسیدم دیگه چنین فرصتی گیرم نیاد امروز تدوینش رو‌ توی سه چهار ساعت به سرانجام رسوندم که بیشتر از این شرمنده خوبیاتون نشم.....
پس با لبخند ببینیدش این آخرین تدوین من تا طلوع آفتاب از غربه.....

نظرات (۵۰)

Loading...

توضیحات

به پای دل مجنون خون گدایی کردم و سهم من از دل او یک نگاه خیره بود و هیچ(تقدیمی خاص)ᝰ....

۶۴ لایک
۵۰ نظر

خالقا سهم دلم درددل معشوق کجاست؟
او جوابت خواهد داد
عشق یعنی ریب و لغزش با درستی
عشق یعنی گمراهی تن در دل ،مستی
در چشم تو شیدایی شیرین خون بگرید
در سجده تو توقیر به یزدان پرستی
احتقار خم ابروی تو بر زلف بلندش
همچون تبر و گردن دژخیم
چیره انداز دل و خوب سرشتی است.....
1402.09.22

سنای نازم با تاخیر زیاد به قولم عمل کردم!
گفتم که اولین لحظه ای که وقت دستم بیاد دینم رو ادا میکنم پس خیلی سر به خم اورده،
تولدت مبارک استاد کوچولو من....

ریحانه عزیزم
کادوی تولد تو هم با تاخیر قراره هدیه نگاهت بشه ولی هرچند کوتاه و ناچیز با علاقه درست شده
پس به عنوان تبریک بپذیرش!

داداش مهدی!
قرار بود که یه کادوی خوب برای تولدت بسازم و خوب کلا همه چی بهم ریخت و مجبورم همینقدر ساده و دیر(خیلی خیلی دیر)هم تولدت رو تبریک بگم و هم کادوت رو بهت بدم....بسی شرمسارم

سمانه بانوی مهربونم!
این در برابر لطف و خوبی هات به چشم نمیاد
ولی امیدوارم همین چند ثانیه بتونم لبخند کوچکی بشم گوشه لبت ...

میدونم میکس کوتاهیه و چیز خاصی نداره!
ولی وقت و درگیری ها مجال بیشتر رو نمی‌داد
دیروز که وقت دستم اومد به عشق شماها سریال رو شروع کردم و میترسیدم دیگه چنین فرصتی گیرم نیاد امروز تدوینش رو‌ توی سه چهار ساعت به سرانجام رسوندم که بیشتر از این شرمنده خوبیاتون نشم.....
پس با لبخند ببینیدش این آخرین تدوین من تا طلوع آفتاب از غربه.....