یک معرفی بسیااار بسیار متفاوت از همیشه(رمان)

Negin
Negin

هیی گایز
امروز ≧◡≦ اومدم با یه معرفی کاملاااا متفاوت همیشه

معرفی یک رمان عالی. این رمانو تقریبا 4 سال پیش پیداش کردم زمانی که دیگ رمان خوندنو گذاشته بودم کنار.(معتاد بودمااا) اما خب به اصرار دختر داییم گفتم گور باباش یه فصلشو میخونم ینی چی بگم حرفم نمیاد از بس که عالی اصلا این رمان از دنیایی که الان هستی کاملاا ینی به یقین میگم کاملا میبرتت بیرون بعضی موقعا میگفتم باباااااا این نویسنده چطو اینقدر عجیب مینویسه و عالی که حس میکنه اون مکانو میبینی و حسش میکنی با تمام وجودت✿ ♥‿♥

خب اسمشم بگم براتون حالا بعددد این همه تعریف

اسم رمان: میدگارد

خلاصشو از خودم میگم:پسری هست به اسم اریا . داخل پرورشگاه اونجا زندگی میکنه اغا در کل زندگی سختی داره یه روز ار روز ها میره بیرون داخل حیاط پشت این حیاط جنگل مانند اینجور چیزا بوده بعد اینکه بالای یه درخت نشسته او تو فکره یهو یه دختر میبینه داره گل میچینه از ای حیاطشون اغا چندبار اینو میبینه دنبالشم میکنه اما یدفع داخل جنگله گم وگور میشه تا اینکه یه روز با هم دیگ چش ط چش میشن میره باش حرف میزنه دختره هم میترسه و میگ چطور مارو میبینی ؟ اون دختره پری بوده !!....

خب چندتانکته هم بگم این رمان فقط برید تو کتابراه اینجا تو گوگل نیست
بوس بهتون شدیدا پیشنهادی (ویدیو هم ربطی به معرفی نداش حالا به روم نیارید✿◠‿◠)

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

یک معرفی بسیااار بسیار متفاوت از همیشه(رمان)

۱۵ لایک
۴ نظر

هیی گایز
امروز ≧◡≦ اومدم با یه معرفی کاملاااا متفاوت همیشه

معرفی یک رمان عالی. این رمانو تقریبا 4 سال پیش پیداش کردم زمانی که دیگ رمان خوندنو گذاشته بودم کنار.(معتاد بودمااا) اما خب به اصرار دختر داییم گفتم گور باباش یه فصلشو میخونم ینی چی بگم حرفم نمیاد از بس که عالی اصلا این رمان از دنیایی که الان هستی کاملاا ینی به یقین میگم کاملا میبرتت بیرون بعضی موقعا میگفتم باباااااا این نویسنده چطو اینقدر عجیب مینویسه و عالی که حس میکنه اون مکانو میبینی و حسش میکنی با تمام وجودت✿ ♥‿♥

خب اسمشم بگم براتون حالا بعددد این همه تعریف

اسم رمان: میدگارد

خلاصشو از خودم میگم:پسری هست به اسم اریا . داخل پرورشگاه اونجا زندگی میکنه اغا در کل زندگی سختی داره یه روز ار روز ها میره بیرون داخل حیاط پشت این حیاط جنگل مانند اینجور چیزا بوده بعد اینکه بالای یه درخت نشسته او تو فکره یهو یه دختر میبینه داره گل میچینه از ای حیاطشون اغا چندبار اینو میبینه دنبالشم میکنه اما یدفع داخل جنگله گم وگور میشه تا اینکه یه روز با هم دیگ چش ط چش میشن میره باش حرف میزنه دختره هم میترسه و میگ چطور مارو میبینی ؟ اون دختره پری بوده !!....

خب چندتانکته هم بگم این رمان فقط برید تو کتابراه اینجا تو گوگل نیست
بوس بهتون شدیدا پیشنهادی (ویدیو هم ربطی به معرفی نداش حالا به روم نیارید✿◠‿◠)