بیا زیر باران قدم بزنیم

Lᴏɴᴀ
Lᴏɴᴀ

با قهوه ای که در دستش بود داخل خیابان خیس از باران در مقابل قطرات ریز باران در حال قدم زدن بود خیابانی که به خاطد صدای لاستیک ماشین ها روی جاده ای خیس نوای شاعرانه ی زیبایی را خلق میکرد ، دوست داشت هرگز به خانه برنگردد و از آن لحظه لذت ببرد . آنچنان خود را تسلیم باران کرده بود که گویی آخرین روز زندگی اش است و تصمیم گرفته تا عمق وجود خیس از باران بشود ، شاید به این دلیل وابسته ی باران بود که هیچکس متوجه باراش او نمیشد و فکر میکرد دلیل ابری شدن چشم هایش باران است .

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

بیا زیر باران قدم بزنیم

۲۴ لایک
۱۲ نظر

با قهوه ای که در دستش بود داخل خیابان خیس از باران در مقابل قطرات ریز باران در حال قدم زدن بود خیابانی که به خاطد صدای لاستیک ماشین ها روی جاده ای خیس نوای شاعرانه ی زیبایی را خلق میکرد ، دوست داشت هرگز به خانه برنگردد و از آن لحظه لذت ببرد . آنچنان خود را تسلیم باران کرده بود که گویی آخرین روز زندگی اش است و تصمیم گرفته تا عمق وجود خیس از باران بشود ، شاید به این دلیل وابسته ی باران بود که هیچکس متوجه باراش او نمیشد و فکر میکرد دلیل ابری شدن چشم هایش باران است .