این شما و این بیگ شیت و ماسمالیاش :》ㅋㅋㅋ

۱۳۸ نظر گزارش تخلف
BTS~OT7
BTS~OT7

به ترجمه های خیلی جالب و جذاب دقت کردین؟

کوک به تهیونگ گفت میخوای بعد این بازی بیای اتاقم؟
و خنده و ریکشن اعضا... و ترجمه شیک بیگ هیت که نوشت "متاسفم داداش "

ویدئوی بعدی تهیونگ میگه میترسم به پایین نگاه کنم و کوک میگه به من نگاه کن.
و ما اینجا بازم ترجمه خیلی ماهرانه بیگ شیت رو داریم که نوشته "برادر" به من نگاه کن!

و اخرین ویدئو تهیونگ میگه تو تنها بودی واسه همین اومدم پیشت و اون "داداش و برادری" که چسبوندن بغل این حرف واقعا خیلی جذابه ^~^
کمپانی اصرار داره با حذف کردن مومنت ها و شید کردن و تغیر ترجمه ها نشون بده که اینا برادرن و خب واسه همه تهکوکرا این خیلی عادی شده ..
اگه چیزی نبوده جز اینجا هرجای دیگ نیازی ب پنهان کاری نبوده .. سلفیایه کاپلی ای ک هیچ وقت اپ نمیشن و حضورشون تو لایوای همدیگه بدون اینکه همدیگرو نشون بدن :》 *کوک ی لایو ۱۰ دیقه ای گذاشته بودو یادتونه ؟ ک میگفت باید زود برم و اینا ؟ چیزیم در مورد اینکه کسی تو اتاقه نگفت وسعی میکرد اتاقو بپوشونه و ما تهیونگی رو داشتیم ک ب مرموز ترین حالت ممکن میگ تانی ~~ و ما کوکو داریم ک به اونطرف نگا میکنه ^-^ و برقایی ک یهو خاموش و روشن شدن و بعد اون کوک با خندخ گفت همگی من وقتم تموم شده و باید زود برم ㅋㅋㅋ
اوک اره اونا برادرن

نظرات (۱۳۸)

Loading...

توضیحات

این شما و این بیگ شیت و ماسمالیاش :》ㅋㅋㅋ

۱۵ لایک
۱۳۸ نظر

به ترجمه های خیلی جالب و جذاب دقت کردین؟

کوک به تهیونگ گفت میخوای بعد این بازی بیای اتاقم؟
و خنده و ریکشن اعضا... و ترجمه شیک بیگ هیت که نوشت "متاسفم داداش "

ویدئوی بعدی تهیونگ میگه میترسم به پایین نگاه کنم و کوک میگه به من نگاه کن.
و ما اینجا بازم ترجمه خیلی ماهرانه بیگ شیت رو داریم که نوشته "برادر" به من نگاه کن!

و اخرین ویدئو تهیونگ میگه تو تنها بودی واسه همین اومدم پیشت و اون "داداش و برادری" که چسبوندن بغل این حرف واقعا خیلی جذابه ^~^
کمپانی اصرار داره با حذف کردن مومنت ها و شید کردن و تغیر ترجمه ها نشون بده که اینا برادرن و خب واسه همه تهکوکرا این خیلی عادی شده ..
اگه چیزی نبوده جز اینجا هرجای دیگ نیازی ب پنهان کاری نبوده .. سلفیایه کاپلی ای ک هیچ وقت اپ نمیشن و حضورشون تو لایوای همدیگه بدون اینکه همدیگرو نشون بدن :》 *کوک ی لایو ۱۰ دیقه ای گذاشته بودو یادتونه ؟ ک میگفت باید زود برم و اینا ؟ چیزیم در مورد اینکه کسی تو اتاقه نگفت وسعی میکرد اتاقو بپوشونه و ما تهیونگی رو داشتیم ک ب مرموز ترین حالت ممکن میگ تانی ~~ و ما کوکو داریم ک به اونطرف نگا میکنه ^-^ و برقایی ک یهو خاموش و روشن شدن و بعد اون کوک با خندخ گفت همگی من وقتم تموم شده و باید زود برم ㅋㅋㅋ
اوک اره اونا برادرن