Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

رمان عشق ابدی پارت 13...ادامش تو نظراته

۱ نظر گزارش تخلف
mehrnaz
mehrnaz

**
با خستگی بلند شدم و حرکت کردم سمت رستوران جلو مطب تا یه چیزی بخورم...یک هفته از اون روزی که خونه نازی اینا بودم میگزره و اتفاق خاصی نیفتاد...تو ان یه هفته کلاسی با ماهان نداشتم...یعنی کلاسامو عوض کردم...امروز حدود ده دوازده تا بیمار رو ویزیت کردم....الان ساعت یک و نیم بود که دیگه بیمارا تموم شد...این بیمارا رو خود اقا سهیل انتخاب کرده بود که زیاد ...

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

رمان عشق ابدی پارت 13...ادامش تو نظراته

۱۷ لایک
۱ نظر

**
با خستگی بلند شدم و حرکت کردم سمت رستوران جلو مطب تا یه چیزی بخورم...یک هفته از اون روزی که خونه نازی اینا بودم میگزره و اتفاق خاصی نیفتاد...تو ان یه هفته کلاسی با ماهان نداشتم...یعنی کلاسامو عوض کردم...امروز حدود ده دوازده تا بیمار رو ویزیت کردم....الان ساعت یک و نیم بود که دیگه بیمارا تموم شد...این بیمارا رو خود اقا سهیل انتخاب کرده بود که زیاد بیماریشون پیچیده نبود...
وقتی غذامو خوردم حساب کردمو دوباره برگشتم داخل مطب و اتاق خودم...هنو نشنسته بودم که تلفن اتاقم زنگ خورد..برش داشتم مریم بودم که میگفت اقای راد کارم داره...با اونکه خسته بودم اما پوفی کشیدم و به سمت اتاقش حرکت کردم...پشت در اتاقش که رسیدم...در زدم و با اجازش وارد شدم...اشاره کرد رو صندلی روبه رو میزش بشینم...
سهیل-خسته نباشید خانم مجد..برای روز اول خیلی بیمار براتون انتخاب کردم و هنوز یه چندتاییش موند برا بعدازظهر...امیدوارم زیاد خسته نشده باشید چون من میخوام که برای اولین بار یه پرونده کمی مهم رو به دستتون بسپرم...
تو اوج خستگی این بهترین خبر میتونست برام باشه...من عاشق کارم و مخصوصا خدمت به مردم عزیزم ایران بودم...
با خوشحالی گفتم:واقعا؟؟وای اقای راد با این حرفتون خستگی رو کاملا از تنم بردید...خب میشه ببینم پروندشو؟؟وبگید از کی میتونم شروع کنم و چقد زمان دارم؟
سهیل تک خنده مردونه ای کرد و گفت:اوه خانوم مجد شما چقدر عجله دارید...الان میگم خانوم امیری پرونده رو بیارن...
و بعد زنگ زد به مریم تا پرونده رو بیاره...وقتی پرونده رو اورد...سریع ازش گرفتم و منتظر شدم تا سهیل توضیح بده...
سهیل-خب خانوم مجد..پرونده الان تو دست شماست...همه چیز درباره خود بیمار و بیامریش تو اون پرونده هست...شما حدود دو هفته وقت دارید بیاری رو تشخیص بدید...و فردا که نیستید اما روز بعدش هم میتونید بیمار رو ببینین..الانم اگه سوالی ندارید میتونید برید..
یه تشکر کردم و اومدم بیرون...تو اتاقم رفتم و خواستم پرونده رو باز کنم اما بیمار داشتم پس گزاشتم برای خونه که با حوصله ببینم و بخونم و دربارش تحقیق کنم....

سرگرمی و طنز