Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

"توضیحات "خیلی خیلی مهم (فصل سوم انیمه ی ماگی)

۱۳ نظر گزارش تخلف
DARKLE
DARKLE

دوستان این توضیحاتی مهمی که گفتم درباره ی فصل سوم انیمه ی ماگی هستش که یکی از دوستای عزیز مانگاشو بهم معرفی کرد و رفتم مانگای فصل سومشو خوندم اما ماجرا :
تو این فصل اتفاقات غافلگیرکننده ی زیادی میوفته که به طور خلاصه وار میگم
در این فصل با ماجرای پدر و مادر علائدین (تصویر ویدئو ای که اپلود کردم پدرو مادر علائدینه اسمشونم شاه سلیمان و شیبا بود) اشنا میشیم که در دنیایی متفاوت با زمین انقلاب بسیار بزرگی ...

نظرات (۱۳)

Loading...

توضیحات

"توضیحات "خیلی خیلی مهم (فصل سوم انیمه ی ماگی)

۱۲ لایک
۱۳ نظر

دوستان این توضیحاتی مهمی که گفتم درباره ی فصل سوم انیمه ی ماگی هستش که یکی از دوستای عزیز مانگاشو بهم معرفی کرد و رفتم مانگای فصل سومشو خوندم اما ماجرا :
تو این فصل اتفاقات غافلگیرکننده ی زیادی میوفته که به طور خلاصه وار میگم
در این فصل با ماجرای پدر و مادر علائدین (تصویر ویدئو ای که اپلود کردم پدرو مادر علائدینه اسمشونم شاه سلیمان و شیبا بود) اشنا میشیم که در دنیایی متفاوت با زمین انقلاب بسیار بزرگی انجام دادن و منجر به رخ داد بسیار بزرگی شدن همچنین به زندگی نامه ی اوگو جن علائدین که بهترین دوست سلیمان بود و در اون زمان به جن تبدیل نشده بود می پردازه . همچنین ابراز علاقه ی علی بابا به مرجیانا و اینکه هاکریو توسط نیرو های تاریکی به تباهی کشیده میشه و جودال ماگیه سیاه اونو به عنوان شاه انتخاب میکنه و ماجرای دیگه جنگ وحشتناکی بین هاکریو و علی بابا و علائدین و جودال رخ میده که در این جنگ دو پای هاکریو قطع میشه و جودال و علی بابا به مدت سه سال میمیرن یعنی روحشون به بعد دیگه از زمان میره بعد سه سال جودال و علی بابا دوباره برمیگردن و با جهانی متفاوت تر از جهانی که سه سال قبل توش بود مواجه میشه یه جورایی مدرن شده بود و این تغییرات و سندباد انجام داده بودو اینکه خبری از علائدین و مرجیانا و هاکریو نیست و و به طور اسرار امیزی نا پدید شده بودند علی بابا به جستجوی اونا میپردازه در این بین به امپراطور جدید کو یعنی شاهدخت گو (همونی که از جادوی وینا استفاده میکرد) کمک میکرد که در اون زمانه تغییرات به بحران اقتصادی افتاده بودند همچنین یکی از دوستان سلیمان که قبلا با او متحد بود ولی بعد ها شیطانی شد و مادر علائدین رو کشت که امروزه تو کالبد مادر هاکریو ظاهر شده بود (همون زن شیطانی ) دست به کارای وحشناکی زد و دنبال وارث سلیمان یا همون علائدین بود در این حین که علائدین مرجیانا و هاکریو ناپدید شده بودند در یه شکاف تاریکی پنهان شده بودن مرجیانا قبیله ی فانالیس خود را که از نژاد شیر های قرمز بودنو پیدا کرد و با اونا تمرین کرد و علائدین اژدهای مادر رو پیدا کرد در این بین دوباره به سیندریا و پیش علی بابا برگشتند همچنین درخواست ازدواج علی بابا از مرجیانا و قبول کردن مرجیانا و لی‌ در این بین سندباد شخصیت پلیدی پیدا کرده بود و در اخرش توسط اوگو کشته میشود و ادامه دارد....
(همشونم بعد یه سال بزرگ میشن مخصوصا علائدین شبیه پدرش میشه)