پیانیست(پارت بیست و یکم){قسمت دوم}[گزارش نشه لطفا]
نیم ساعت گذشت و زنگ کلاسو زدن.همه ی بچه ها وارد کلاس شدن و سر جاهاشون نشستن اما جونگ بوم هنوز نیومده بود.احساس خیلی بدی بهم دست داد .کف هردوتا دستم شروع به عرق کردن ، کرد.تو افکار خودم غرق بودم که ناگهان دستی روی شونم نشست و حسابی ترسیدم .سرمو بالا آوردم و بهش نگاه کردم
نظرات (۱۸)