لی مین هو و کیم هی سان در پشت صحنه های سریال ایمان (عروسی بهم خورد دیگه!)
آقا ماجرا اینطوریه که چوی یونگ و اون سو همینجوری داشتن بهم "نگاه میکردن" بعد یهو چوی یونگ برگشت گفت:" پس این عروسی غیرممکنه!" ما که تو شبکه نمایش اینو دیدیم و کاملا هم قانع شدیم که چی شد که عروسی بهم خورد. اینم پشت صحنه همون "نگاه کردنه" است...
نه تنها عنوان، بلکه توضیحاتمم ویرایش کردم که اصلا اون کلمه ی ... توش نباشه. نماشا جون من بیخیال شو این دفعه سومه که دارم آپلودش میکنم. من که از رو نمیرم ولی تو هم دیگه حذف نکن.
و بازم با عرض معذرت از سارای عزیز که کامنت شون تو اون ویدیو بود.
.
.
.
وای چه بامزه است وقتی مین هو و اون عموی امپراطور رو آدم میبینه که بدون یقه گیری کنار هم وایسادن و دارن دیالوگ هاشون رو میخونن.
دیگه اینکه یکی نیست به این چوی یونگ بی اعصاب ما بگه بابا اینطوری با شدت، گردن اون اون سوی بینوا رو میکِشی خب درد میگیره گردنش طفلک.
و آفرین به جناب دوک هونگ که تو این شرایط هم حواسش به سیبیلش هست که نیفته!
نظرات (۲۲)