فن فیکشن kill or kiss _ پارت 99

۰ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

وقتی چشام به چشای اون مرد افتاد بدنم لرز عجیبی کرد . با اینکه بعد این همه مدت پیر شده بود ولی هنوزم چشمای سردی داشت .
بدون اینکه ازش چشم بردارم دهنمو باز کرد _ ازم چی میخوای ؟
آقای کیم سمتم قدم برداشت بدون اینکه اون پوزخند زشتشو از بین ببره _ هنوزم همون دختری یوجین . امم باید بگم جنی نه ؟ ... خب جنی یه سوال دارم . میدونی اون زمان چرا با گروگان ها تهدیدت کرده بودم ؟
از بین دندونام غریدم _ چون یه عوضی هستی و از من و پدربزرگم متنفری ؟
راستش تا حالا به جواب این سوال فکر نکرده بودم ‌. فقط اینو میدونستم که باید پدربزرگمو نجات میدادم . اون زمان فکر میکردم پدربزرگم کاری کرده که داره تاوانشو پس میده . اما ... یونگجه رو چرا گرفته بودن ؟
رییس کیم قیافه ی گیج شدمو دید _ واقعا یه دختر خنگی !
با حرص بهش نگاه کردم و ... اونجا بود که گرفتم موضوع رو .
یه چیزایی رو این وسط من نمیدونستم .
من _ خب چرا تعریف نمیکنی ؟
رییس کیم _ هه چرا فک کردی میخوام حقایقو بهت بگم ؟
میدونستم میخواد همه چیو بگه و فقط سعی داشت حرصم بده . اگه قرار بود تعریف نکنه صدام نمیکرد بیام تو این جهنم .
من _ چون این دلیل اومدن من به اینجاس .. نه ؟
رییس کیم پوزخند زد و کراواتشو محکم کرد _ خوبه . خوشحالم که انقداکه به نظر میرسه خنگ نیستی .این نصف دلیل اومدنته . دلیلی نداره که بخوام دیگه این حقایقو مخفی کنم ازت .
چشامو باریک کردم _ خب ؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فن فیکشن kill or kiss _ پارت 99

۱۳ لایک
۰ نظر

وقتی چشام به چشای اون مرد افتاد بدنم لرز عجیبی کرد . با اینکه بعد این همه مدت پیر شده بود ولی هنوزم چشمای سردی داشت .
بدون اینکه ازش چشم بردارم دهنمو باز کرد _ ازم چی میخوای ؟
آقای کیم سمتم قدم برداشت بدون اینکه اون پوزخند زشتشو از بین ببره _ هنوزم همون دختری یوجین . امم باید بگم جنی نه ؟ ... خب جنی یه سوال دارم . میدونی اون زمان چرا با گروگان ها تهدیدت کرده بودم ؟
از بین دندونام غریدم _ چون یه عوضی هستی و از من و پدربزرگم متنفری ؟
راستش تا حالا به جواب این سوال فکر نکرده بودم ‌. فقط اینو میدونستم که باید پدربزرگمو نجات میدادم . اون زمان فکر میکردم پدربزرگم کاری کرده که داره تاوانشو پس میده . اما ... یونگجه رو چرا گرفته بودن ؟
رییس کیم قیافه ی گیج شدمو دید _ واقعا یه دختر خنگی !
با حرص بهش نگاه کردم و ... اونجا بود که گرفتم موضوع رو .
یه چیزایی رو این وسط من نمیدونستم .
من _ خب چرا تعریف نمیکنی ؟
رییس کیم _ هه چرا فک کردی میخوام حقایقو بهت بگم ؟
میدونستم میخواد همه چیو بگه و فقط سعی داشت حرصم بده . اگه قرار بود تعریف نکنه صدام نمیکرد بیام تو این جهنم .
من _ چون این دلیل اومدن من به اینجاس .. نه ؟
رییس کیم پوزخند زد و کراواتشو محکم کرد _ خوبه . خوشحالم که انقداکه به نظر میرسه خنگ نیستی .این نصف دلیل اومدنته . دلیلی نداره که بخوام دیگه این حقایقو مخفی کنم ازت .
چشامو باریک کردم _ خب ؟