در حال بارگذاری ویدیو ...

سریال دولهن قسمت ۷۷ زبان اصلی + خلاصه فارسی در کپشن

سریال دولهن با دوبله فارسی دری و زبان اصلی پخش : شنبه تا چهارشنبه روزی ۵ قسمت

خلاصه فارسی سریال دولهن قسمت ۷۷

بهارات از ویدیا بخاطر آمدنش به اردوگاه تشکر می کند زیرا ساگر بسیار ناخوشایند است اما معلم به او می گوید که اجازه ندارد که بچه ها شب بروند. ساگر از ویدیا می خواهد که او را ترک نکند. ویدیا به ساگر می گوید که از او مراقبت می کند. معلم با سندورا تماس می گیرد و سندورا از او می خواهد که ساگر را خفه کند اما او را نکشد. بعداً ، دسای می رود تا همین کار را انجام دهد اما در همان زمان متوقف می شود ، وقتی می بیند که پسر دیگری بر روی تخت ساگر خوابیده است. بهارات وارد چادر می شود و به معلم خود اطلاع می دهد که ساگار و ویدیا برای پیاده روی صبح رفته اند. از سوی دیگر ، ویدیا و ساگر لحظات خوشی را با هم می گذرانند. ساگر از پدرش بخاطر ویدیا تشکر می کند. او به ویدیا می گوید هیچکس او را دوست نداشته و به اندازه او از او مراقبت نکرده است. ساگر قول می دهد که دیگر هرگز او را آزار ندهد. وقتی او دارو را به او یادآوری می کند ، ساگر پاسخ می دهد که او آن را نخواهد داشت زیرا باعث سرگیجه او می شود. وی در ادامه می گوید که داروهای اردوگاه طعم تلخی دارد. ساگر همچنین شکایت دارد که معلم او را همیشه تهدید می کند. در همین حین ، چاندرا از سندورا پول می خواهد اما سیندورا به او هشدار می دهد که پول ها را بر باد ندهد سندورا بعداً به آنیکت اطلاع می دهد که ساگار و ویدیا را از اردوگاه می آورد. از سوی دیگر ، معلم پیشنهاد می دهد تا ساگر را تا نزدیکی ماشین می برد و او را از مسیر دیگری می برد ، در حالی که ویدیا و بهارات منتظر ساگر هستند. در همین حین ، پسری که همیشه با دوربین فیلمبرداری خود و دوستش فردین عکاسی می کند ، با ساگر ملاقات می کند. ساگر به آنها اطلاع می دهد که عازم خانه است. ویدیا به چادر می آید و ساگر را پیدا نمی کند. وقتی ویدیا از فردین در مورد ساگر می پرسد ، او پاسخ می دهد که ساگر به سمت جنگل حرکت کرده است...

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

سریال دولهن قسمت ۷۷ زبان اصلی + خلاصه فارسی در کپشن

۱ لایک
۰ نظر

خلاصه فارسی سریال دولهن قسمت ۷۷

بهارات از ویدیا بخاطر آمدنش به اردوگاه تشکر می کند زیرا ساگر بسیار ناخوشایند است اما معلم به او می گوید که اجازه ندارد که بچه ها شب بروند. ساگر از ویدیا می خواهد که او را ترک نکند. ویدیا به ساگر می گوید که از او مراقبت می کند. معلم با سندورا تماس می گیرد و سندورا از او می خواهد که ساگر را خفه کند اما او را نکشد. بعداً ، دسای می رود تا همین کار را انجام دهد اما در همان زمان متوقف می شود ، وقتی می بیند که پسر دیگری بر روی تخت ساگر خوابیده است. بهارات وارد چادر می شود و به معلم خود اطلاع می دهد که ساگار و ویدیا برای پیاده روی صبح رفته اند. از سوی دیگر ، ویدیا و ساگر لحظات خوشی را با هم می گذرانند. ساگر از پدرش بخاطر ویدیا تشکر می کند. او به ویدیا می گوید هیچکس او را دوست نداشته و به اندازه او از او مراقبت نکرده است. ساگر قول می دهد که دیگر هرگز او را آزار ندهد. وقتی او دارو را به او یادآوری می کند ، ساگر پاسخ می دهد که او آن را نخواهد داشت زیرا باعث سرگیجه او می شود. وی در ادامه می گوید که داروهای اردوگاه طعم تلخی دارد. ساگر همچنین شکایت دارد که معلم او را همیشه تهدید می کند. در همین حین ، چاندرا از سندورا پول می خواهد اما سیندورا به او هشدار می دهد که پول ها را بر باد ندهد سندورا بعداً به آنیکت اطلاع می دهد که ساگار و ویدیا را از اردوگاه می آورد. از سوی دیگر ، معلم پیشنهاد می دهد تا ساگر را تا نزدیکی ماشین می برد و او را از مسیر دیگری می برد ، در حالی که ویدیا و بهارات منتظر ساگر هستند. در همین حین ، پسری که همیشه با دوربین فیلمبرداری خود و دوستش فردین عکاسی می کند ، با ساگر ملاقات می کند. ساگر به آنها اطلاع می دهد که عازم خانه است. ویدیا به چادر می آید و ساگر را پیدا نمی کند. وقتی ویدیا از فردین در مورد ساگر می پرسد ، او پاسخ می دهد که ساگر به سمت جنگل حرکت کرده است...