فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 89

۴ نظر گزارش تخلف
bangtan pinky girl
bangtan pinky girl

من ـ پس .... وقتی که داشتین گردنبندن نابود میکردین آدمای پدربزرگم میریزن سرتون و کتکتون میزنن ؟
زلو ـ اوهوم . چند روز قبلش آدمای رئیس کیم کتکمون زده بودن و بدنمون شدیدا ضعیف بود . این آدما هم تا جون داشتن زدن مارو . چنتاشو قبلا دور بابابزرگت دیده بودم . مطمعنم آدمای خودش بود .
یکم فکر کردم . سعی کردم همه چیو بزارم کنار هم .
یه بشکن تو هوا زدم ـ رئیس کیم آدمای بابابزرگمو بعد مردنش مال خودش کرده و با یه جستجوی ساده تو
ازمایشگاه بابابزرگم تونسته فرمول اون شکلاتو یاد بگیره .
زلو و یونگ گوک با ذوق بهت نگاه کردن .
یونگ گوک ـ این همون پروانه ی مشکی خودمونه ^^ .
با هم بلند شدن و از اتاق رفتن بیرون .
رو یه صندلی نشستم و شروع کردم به فکر کردن .
اول اینکه چرا هدف رئیس کیم اینبار یوکیه ؟
دوم اینکه اگه بیوفتم دنبال رئیس کیم ، نکنه دوباره دوستامو هدف قرار بده ...
جونگ کوک رو صندلی کنارم نشست و انگشتامو بین انگشتاش قفل کرد . با تعجب سمتش برگشتم . ولی برعکس من ، اون به جلو نگاه میکرد .
جونگ کوک آروم زمزمه کرد ـ حتما خیلی سخت بوده ... منظورم اینه که ...خیلی خوبه که خودتو قوی نگه داشتی .
من ـ پیش میاد ... یاد میگیری چجوری عادت کنی .
چشمام سر خورد روی دستامون که تو هم قفل شده بود . خواستم دستمو بیارم بیرون اما حلقه ی دستش محکم تر شد .
سمتم برگشت و لبخند زد ـ این خیلی خوبه که همچین دختر سرزنده ای هستی .
تو شکمم حس میکردم پروانه پرواز میکنه . از کی لبخندای این عوضی انقد جذاب شده ؟
دمای بدنم بالا رفته بود .
نکنه متوجه بشه ؟
من ـ اممم . چیزه ... میشه دستمو ول کنی حالا ؟
سرشو خم کرد سمتم ـ اگه نکنم چی ؟ اگه تا اخرش دستتو بگیرم چی ؟
قلبم به شدت تند میزد و سرش هرلحظه داشت نزدیک تر میشد.
صدام آروم شده بود ـج..جونگ کوک ؟ .. فک نمیکنی یکم زیاد نزدیکم شدی ؟
جونگ کوک آروم تکخند زد ـ جدی ؟ من که اینطور فک نمیکنم .
سی میکردم دستمو بیارم بیرون ولی نمیتونستم . اون لحظه واقعا قبول کردم که من هرچقد هم قوی باشم جلوی جونگ کوک هیچم .
لباشو گذاشت رو لبام و چشاشو بست .
اما چشمای من شوکه به چشمای بستش خیره شده بود .
یهو صدای بلند ریتا اومد و با عجله از هم فاصله گرفتیم .
خداروشکر درو باز نکرده بود .
ریتا داد زد ـ جنی یوکی تو رو صدا زدددد . کجایی تو ؟
از این فرصت استفاده کردم و سریع از چنگ جونگ کوک اومدم بیرون

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 89

۱۳ لایک
۴ نظر

من ـ پس .... وقتی که داشتین گردنبندن نابود میکردین آدمای پدربزرگم میریزن سرتون و کتکتون میزنن ؟
زلو ـ اوهوم . چند روز قبلش آدمای رئیس کیم کتکمون زده بودن و بدنمون شدیدا ضعیف بود . این آدما هم تا جون داشتن زدن مارو . چنتاشو قبلا دور بابابزرگت دیده بودم . مطمعنم آدمای خودش بود .
یکم فکر کردم . سعی کردم همه چیو بزارم کنار هم .
یه بشکن تو هوا زدم ـ رئیس کیم آدمای بابابزرگمو بعد مردنش مال خودش کرده و با یه جستجوی ساده تو
ازمایشگاه بابابزرگم تونسته فرمول اون شکلاتو یاد بگیره .
زلو و یونگ گوک با ذوق بهت نگاه کردن .
یونگ گوک ـ این همون پروانه ی مشکی خودمونه ^^ .
با هم بلند شدن و از اتاق رفتن بیرون .
رو یه صندلی نشستم و شروع کردم به فکر کردن .
اول اینکه چرا هدف رئیس کیم اینبار یوکیه ؟
دوم اینکه اگه بیوفتم دنبال رئیس کیم ، نکنه دوباره دوستامو هدف قرار بده ...
جونگ کوک رو صندلی کنارم نشست و انگشتامو بین انگشتاش قفل کرد . با تعجب سمتش برگشتم . ولی برعکس من ، اون به جلو نگاه میکرد .
جونگ کوک آروم زمزمه کرد ـ حتما خیلی سخت بوده ... منظورم اینه که ...خیلی خوبه که خودتو قوی نگه داشتی .
من ـ پیش میاد ... یاد میگیری چجوری عادت کنی .
چشمام سر خورد روی دستامون که تو هم قفل شده بود . خواستم دستمو بیارم بیرون اما حلقه ی دستش محکم تر شد .
سمتم برگشت و لبخند زد ـ این خیلی خوبه که همچین دختر سرزنده ای هستی .
تو شکمم حس میکردم پروانه پرواز میکنه . از کی لبخندای این عوضی انقد جذاب شده ؟
دمای بدنم بالا رفته بود .
نکنه متوجه بشه ؟
من ـ اممم . چیزه ... میشه دستمو ول کنی حالا ؟
سرشو خم کرد سمتم ـ اگه نکنم چی ؟ اگه تا اخرش دستتو بگیرم چی ؟
قلبم به شدت تند میزد و سرش هرلحظه داشت نزدیک تر میشد.
صدام آروم شده بود ـج..جونگ کوک ؟ .. فک نمیکنی یکم زیاد نزدیکم شدی ؟
جونگ کوک آروم تکخند زد ـ جدی ؟ من که اینطور فک نمیکنم .
سی میکردم دستمو بیارم بیرون ولی نمیتونستم . اون لحظه واقعا قبول کردم که من هرچقد هم قوی باشم جلوی جونگ کوک هیچم .
لباشو گذاشت رو لبام و چشاشو بست .
اما چشمای من شوکه به چشمای بستش خیره شده بود .
یهو صدای بلند ریتا اومد و با عجله از هم فاصله گرفتیم .
خداروشکر درو باز نکرده بود .
ریتا داد زد ـ جنی یوکی تو رو صدا زدددد . کجایی تو ؟
از این فرصت استفاده کردم و سریع از چنگ جونگ کوک اومدم بیرون