داستان عشق در دربار+توضیحات

۱۰ نظر گزارش تخلف
Minori♬subaru♪Estellaکمتر میام
Minori♬subaru♪Estellaکمتر میام

گفتم قسمت اولشو بزارم ببینم

چطورهاونروز از صبح تا شب برای پیدا کردن کار کوچه ها وخیابان ها رو گشتم ولی هرجا میرفتم میگفتند اهل این کار نیستم یا کار اضافی ندارند، دیگه ناامید شده بودم رفتم به یک رستوران تاخستگی در کنم دیدم دونفر مشغول صحبت کردن بودم کنجکاو شدم کوشمو تیز کردم تا بشنوم ببینمچی میگن یکی از ان ها کفت: یک هفتست دنبال خدمتکار برای اون پنج تا شاهزاده ی مغرورم ولی هیچ کدوم از خدمتکارای سلطنتی حاضر نیستند برای او 5تا کار کنند اون یکی گفت

:خب یه فرد عادی بیار

گفت: اگه قیافش بد باشه میفهمن سلطنتی نیست اخه این کار جرمه که یه خدمتکار یا فرد عادی برای افراد سلطنتی قصر کار کنن در ضمن میون مردم عادی یه خوش قیافه پیدا میشه

نگاهی به ان دو انداختم وباخودم گفتم: لوهان حالا وقتشه از چهرت استفاده کنی

دستی به موهام کشیدم و رفتم بطرفشون و شروع به حرف زدن کردم: شنیدم شما دوتا دنبال کسی هستید که برای 5تا شاهزاده کار کنه اگه بخوان من یه نفرو سراغ دارم

اون دونفر که به قیافه ی من زل زده بودند گفتن کی؟ گفتم:" خودم

هردوی اونا خندیدند منم یه فحش تو دلم بهشون دادم که یکشون گفت: مگه تو سلطنتی هستی؟

گفتم: نه ولی قیافم که هست درضمن فکر کنم بتونم ازپس اون 5تا شاهزاده بربیام

مشغول پچ پچ کردن شدن وبعد یکی از اون دو گفت:قبول ولی اگه بفهمن معولی هستی تقصیر خودته گفتم: باشه فقط از کی کارم شروع میشه

: از فردا ، فرداهم توی همین رستوران میایم دنبالت...
از خواب بیدار شدم هنوز استرس داشتم وبا خودم میگفتم : یعنی اون 5تا چطوری اند که هیچ کدوم از خدمتکاران سلطنتی حاضر نیستند براشون کار کنند

نظرات (۱۰)

Loading...

توضیحات

داستان عشق در دربار+توضیحات

۱۲ لایک
۱۰ نظر

گفتم قسمت اولشو بزارم ببینم

چطورهاونروز از صبح تا شب برای پیدا کردن کار کوچه ها وخیابان ها رو گشتم ولی هرجا میرفتم میگفتند اهل این کار نیستم یا کار اضافی ندارند، دیگه ناامید شده بودم رفتم به یک رستوران تاخستگی در کنم دیدم دونفر مشغول صحبت کردن بودم کنجکاو شدم کوشمو تیز کردم تا بشنوم ببینمچی میگن یکی از ان ها کفت: یک هفتست دنبال خدمتکار برای اون پنج تا شاهزاده ی مغرورم ولی هیچ کدوم از خدمتکارای سلطنتی حاضر نیستند برای او 5تا کار کنند اون یکی گفت

:خب یه فرد عادی بیار

گفت: اگه قیافش بد باشه میفهمن سلطنتی نیست اخه این کار جرمه که یه خدمتکار یا فرد عادی برای افراد سلطنتی قصر کار کنن در ضمن میون مردم عادی یه خوش قیافه پیدا میشه

نگاهی به ان دو انداختم وباخودم گفتم: لوهان حالا وقتشه از چهرت استفاده کنی

دستی به موهام کشیدم و رفتم بطرفشون و شروع به حرف زدن کردم: شنیدم شما دوتا دنبال کسی هستید که برای 5تا شاهزاده کار کنه اگه بخوان من یه نفرو سراغ دارم

اون دونفر که به قیافه ی من زل زده بودند گفتن کی؟ گفتم:" خودم

هردوی اونا خندیدند منم یه فحش تو دلم بهشون دادم که یکشون گفت: مگه تو سلطنتی هستی؟

گفتم: نه ولی قیافم که هست درضمن فکر کنم بتونم ازپس اون 5تا شاهزاده بربیام

مشغول پچ پچ کردن شدن وبعد یکی از اون دو گفت:قبول ولی اگه بفهمن معولی هستی تقصیر خودته گفتم: باشه فقط از کی کارم شروع میشه

: از فردا ، فرداهم توی همین رستوران میایم دنبالت...
از خواب بیدار شدم هنوز استرس داشتم وبا خودم میگفتم : یعنی اون 5تا چطوری اند که هیچ کدوم از خدمتکاران سلطنتی حاضر نیستند براشون کار کنند

کارتون و انیمیشن