من یه بار نزدیک بود بمیرم کپشن
این خاطره برام مث خواب شده برا همین از جزعیاته دقیقش نمیتونم بگم چون بچه بودم و خوب رفته بودیم ی جایی ک دقیق یادم نیست بعد اونجا حوض داشت و بچه ها پاشون رو تو اب گذاشت بودن بعد حوض یکم عمقش زیاد بود برا منی ک بچه بودم بعد نمیدونم چی شد افتادم ت اب و کسی متوجه نشده بود ک من افتادم و اصلا نمیتونستم نفس بکشم ولی یکی نجاتم داد ولی یجورایی حس میکنم این ی خاطره ساختگیه ولی خوب من اون تیکه های ت اب افتادن رو دقیق یادمه بقیشو نمیدونم ولی ب کسی دربارش نگفتم و کسی دربارش باهام حرف نمیزنه و حس میکنم این اتفاق نیفتاده یا شایدم خواب بوده و این اتفاق عجیبیه برام
نظرات (۳۴)