غروب زیبای شهرم

۱۳ نظر گزارش تخلف
Ⓨⓐⓢ
Ⓨⓐⓢ

خانه دل تنگِ غروبی خفه بود

مثلِ امروز که تنگ است دلم!

پدرم گفت: “چراغ”

و شب از شب پُر شد!

من به خود گفتم: “یک روز گذشت…”

مادرم آه کشید:

“زود بَر خواهد گشت…”

ابری آهسته به چشمم لغزید

و سپس خوابم بُرد…

این کلیپ برای امسال بود که سه ساعت براش وقت گذاشتم و یکی از کارهای موبایل گرافیم بود که به دلم نشست .

نظرات (۱۳)

Loading...

توضیحات

غروب زیبای شهرم

۱۲ لایک
۱۳ نظر

خانه دل تنگِ غروبی خفه بود

مثلِ امروز که تنگ است دلم!

پدرم گفت: “چراغ”

و شب از شب پُر شد!

من به خود گفتم: “یک روز گذشت…”

مادرم آه کشید:

“زود بَر خواهد گشت…”

ابری آهسته به چشمم لغزید

و سپس خوابم بُرد…

این کلیپ برای امسال بود که سه ساعت براش وقت گذاشتم و یکی از کارهای موبایل گرافیم بود که به دلم نشست .

حیوانات و طبیعت