در معبد راهب اعظم(تنور)از خرابی های افعی نپتون شکایت داره و از شهریار میپرسه چرا قربانیش رو تقدیم نمیکنه.ایدومنه بالاخره اعتراف میکنه که قربانی ایدامانته است و راهب و مردم رو به سکوت و حیرت میبره.
در بیرون معبد ایدومنه و ملازمانش و راهب اعظم و راهبان نپتون همه دست به دعا برمیدارن تا خشم نپتون فرو بشینه.آربیک خبر میاره ایدامانته افعی رو کشته و بعد ایدامانته در غل و زنجیر مخصوص قربانیان وارد میشه و از پدر میخواد او رو قربانی کنه و آماده مراسمه.ناگهان ایلیا سر میرسه و میگه خدایان خواهان مرگ بازمانده تروا هستن و جان او باید بجای ایدامانته گرفته بشه.سروش نپتون (باس)ندا میده که همگان بخشیده شدند و تاج و تخت باید به ایدامانته و ایلیا برسه.همگان دست به دعا و شادی برمیدارن بجز الکترا که مرگش رو از خدایان میخواد(D'Oreste,d'Aiace).شهریار پسرش و ایلیا رو به عنوان وارثان تاج و تخت به مردم معرفی میکنه (Torna la pace)و مردم از خدایان عشق و ازدواج براشون طلب خیر میکنن.