در حال بارگذاری ویدیو ...

سریال دولهن قسمت ۷۶ زبان اصلی + خلاصه فارسی در کپشن

سریال دولهن با دوبله فارسی دری و زبان اصلی پخش : شنبه تا چهارشنبه روزی ۵ قسمت

خلاصه فارسی سریال دولهن قسمت ۷۶

معلم گوشی را از دست ساگر می گیرد و او را سرزنش می کند. ساگر به ویدیا دروغ می گوید که او خوب است و می گوید که شوخی کرده است و می گوید که او گم نشده و سرگیجه هم ندارد. درست در همان زمان معلم تلفن را قطع می کند. ویدیا به چینو می گوید که ساگر خوب نیست و مطمئناً مشکلی برایش پیش آمده است. او می گوید که بلافاصله بدون اطلاع کسی به اردوگاه می رود. شب ، بهارات به معلم خود می گوید که او بررسی می کند که ساگر خوب است اما معلم به او اطمینان می دهد که ساگر خوب است. از سوی دیگر ، ساگر در تاریکی منتظر می ماند تا معلم به چادر خود بازگردد. در همین حال ، چینو به همه روی میز شام می گوید که ویدیا برای ملاقات با ساگر به اردوگاه رفته است. سیندورا به شدت عصبانی می شود. در اردوگاه ، معلم مدام نام ساگار را در تاریکی صدا می زند و ساگر را به وحشت می اندازد از سوی دیگر ، راننده تاکسی به جواهرات ویدیا چشم دوخته است. او در یک مکان توقف می کند و او را تهدید می کند که تمام جواهرات را به او بدهد. ناگهان تعدادی از خانمها در همان زمان با سرعت به ان جا می رسند و ویدیا را نجات داده و در نزدیکی اردوگاه می گذارند. در همین حال ، دسای همچنان به ترساندن ساگر در تاریکی می پردازد و به عنوان یک روح ظاهر می شود. سندورا با معلم تماس می گیرد و در مورد آمدن ویدیا به اردو هشدار می دهد. او قول می دهد به او اجازه ملاقات با ساگر را نمی دهد. ساگر وحشت زده نشسته و نام ویدیا را از چادرش صدا می کند. ویدیا به سمت او می دوید و ساگر وحشت زده او را در آغوش می گیرد. ساگر می گوید که نمی خواهد در اردوگاه بماند. وقتی با معلم روبرو می شوند ، آماده می شوند تا به خانه برگردند...

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

سریال دولهن قسمت ۷۶ زبان اصلی + خلاصه فارسی در کپشن

۱ لایک
۰ نظر

خلاصه فارسی سریال دولهن قسمت ۷۶

معلم گوشی را از دست ساگر می گیرد و او را سرزنش می کند. ساگر به ویدیا دروغ می گوید که او خوب است و می گوید که شوخی کرده است و می گوید که او گم نشده و سرگیجه هم ندارد. درست در همان زمان معلم تلفن را قطع می کند. ویدیا به چینو می گوید که ساگر خوب نیست و مطمئناً مشکلی برایش پیش آمده است. او می گوید که بلافاصله بدون اطلاع کسی به اردوگاه می رود. شب ، بهارات به معلم خود می گوید که او بررسی می کند که ساگر خوب است اما معلم به او اطمینان می دهد که ساگر خوب است. از سوی دیگر ، ساگر در تاریکی منتظر می ماند تا معلم به چادر خود بازگردد. در همین حال ، چینو به همه روی میز شام می گوید که ویدیا برای ملاقات با ساگر به اردوگاه رفته است. سیندورا به شدت عصبانی می شود. در اردوگاه ، معلم مدام نام ساگار را در تاریکی صدا می زند و ساگر را به وحشت می اندازد از سوی دیگر ، راننده تاکسی به جواهرات ویدیا چشم دوخته است. او در یک مکان توقف می کند و او را تهدید می کند که تمام جواهرات را به او بدهد. ناگهان تعدادی از خانمها در همان زمان با سرعت به ان جا می رسند و ویدیا را نجات داده و در نزدیکی اردوگاه می گذارند. در همین حال ، دسای همچنان به ترساندن ساگر در تاریکی می پردازد و به عنوان یک روح ظاهر می شود. سندورا با معلم تماس می گیرد و در مورد آمدن ویدیا به اردو هشدار می دهد. او قول می دهد به او اجازه ملاقات با ساگر را نمی دهد. ساگر وحشت زده نشسته و نام ویدیا را از چادرش صدا می کند. ویدیا به سمت او می دوید و ساگر وحشت زده او را در آغوش می گیرد. ساگر می گوید که نمی خواهد در اردوگاه بماند. وقتی با معلم روبرو می شوند ، آماده می شوند تا به خانه برگردند...