✙باید خوب باشی✙فیک یونگی✙پارت بیستم✙

✙Blue Sun✙
✙Blue Sun✙

خدایا خود ویدیوووووووووووو(':




==20==
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، ارشد ا/ت $)
(صدای لرزش نفسهاش به گوش میرسید... طوری یونگی رو نگاه میکرد که هم انگار ترسیده و داره گریه میکنه...میترسید حرفی بزنه تا با باز شدن لبهاش از هم، به یونگی فرصت دوباره اونکارو بده، اشک تو چشماش حلقه زده بود... از این نگاه،، یونگی نمیتونست هیچ نتیجه ای بگیره... همچنان سنگینی دستای یونگی مانع از تکون خوردن ا/ت میشد...) @چ.چیکار میکنی؟ ب.با چه اجازه ای؟ اصلا.... چ.چطور جرئت کردی؟ &پس نمیخوای تمومش کنی؟ بازیگر خوبی هستی ولی خوب دروغ نمیگی... نه حداقل به من! @ت.تو یه دیوانه ای! به همه میگم که آیدل معروفی مثل تو اینکارو با یه دختر کرده! &اینکه چیزی نیست! اگه اعتراف نکنی بدترش هم سرت میاد! این یه ماه زبون درآوردی! بهتره منو عصبی نکنی! (با بی اعصابی از روی ا/ت بلند شد و گوشیشو چک کرد... جیمین چند بار بهش پیام داده بود که رئیس داره برمیگرده! باید خیلی زود از اتاق خارج میشد...) (دست ا/ت رو با قدرت گرفت و پشت سرش کشید) &بهتره بدون سر و صدا دنبالم بیای! (ا/ت مقاومت میکرد... داد نمیکشید اما نمیخواست همراه یونگی بره... یونگی بدون اینکه کسی متوجه بشه، با ا/ت به سمت پارکینگ رفت و به زور ا/ت رو روی صندلی جلو نشوند) @م.منو کجا میبری؟ &هیچی نگو! هیچی نمیخوام بشنوم.... نمیدونم چرا اینکارو میکنی! ولی به زودی متوجه میشم... @تو حق اینو نداری که....! (ادامه در بخش نظرات)

نظرات (۱۹)

Loading...

توضیحات

✙باید خوب باشی✙فیک یونگی✙پارت بیستم✙

۲۱ لایک
۱۹ نظر

خدایا خود ویدیوووووووووووو(':




==20==
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، ارشد ا/ت $)
(صدای لرزش نفسهاش به گوش میرسید... طوری یونگی رو نگاه میکرد که هم انگار ترسیده و داره گریه میکنه...میترسید حرفی بزنه تا با باز شدن لبهاش از هم، به یونگی فرصت دوباره اونکارو بده، اشک تو چشماش حلقه زده بود... از این نگاه،، یونگی نمیتونست هیچ نتیجه ای بگیره... همچنان سنگینی دستای یونگی مانع از تکون خوردن ا/ت میشد...) @چ.چیکار میکنی؟ ب.با چه اجازه ای؟ اصلا.... چ.چطور جرئت کردی؟ &پس نمیخوای تمومش کنی؟ بازیگر خوبی هستی ولی خوب دروغ نمیگی... نه حداقل به من! @ت.تو یه دیوانه ای! به همه میگم که آیدل معروفی مثل تو اینکارو با یه دختر کرده! &اینکه چیزی نیست! اگه اعتراف نکنی بدترش هم سرت میاد! این یه ماه زبون درآوردی! بهتره منو عصبی نکنی! (با بی اعصابی از روی ا/ت بلند شد و گوشیشو چک کرد... جیمین چند بار بهش پیام داده بود که رئیس داره برمیگرده! باید خیلی زود از اتاق خارج میشد...) (دست ا/ت رو با قدرت گرفت و پشت سرش کشید) &بهتره بدون سر و صدا دنبالم بیای! (ا/ت مقاومت میکرد... داد نمیکشید اما نمیخواست همراه یونگی بره... یونگی بدون اینکه کسی متوجه بشه، با ا/ت به سمت پارکینگ رفت و به زور ا/ت رو روی صندلی جلو نشوند) @م.منو کجا میبری؟ &هیچی نگو! هیچی نمیخوام بشنوم.... نمیدونم چرا اینکارو میکنی! ولی به زودی متوجه میشم... @تو حق اینو نداری که....! (ادامه در بخش نظرات)

سرگرمی و طنز