ای همه یادم شده تو شعری از محمد خوش بین
ای آنکه پیرم کرده ای دل را ببازم حاضری
به دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری
گاه شیرین پشت نقشی تازه پنهان می شود
مثل فرهاد من به نقش تو بنازم حاضری
تو راز و نیاز هر شبی ای همه یادم شده تو
من شده ام نشان تو یا که شکارم شده تو
یوسف آشفته سرم من خود زولیخا میدرم
نصب شده تصویر تو در کنج اتاقم شده تو
رنگ سیاه موی تو رفته در این قاب دلم
هر کسی موی تو را دیده به یلدا گفته تو
یوسف مست شده از چشم تو ام در نروم
ای زلیخا مست تو ام غنچه لب را تو بده
من تا طلوع عشق تو چشم انتظارم شب بخیر
خاطره ها مانده به جا افسوس از یادت رفته تو
من وفادار تو بودم بی وفا یار تو کیست
نیست کسی شبیه من اینگونه دل داده به تو
نظرات