...

۰ نظر
گزارش تخلف
.
.

می گفت منم می تونم اون دنیا رو ببینم ؟
چون وقتی ازش حرف می زنی حس خوبی بهم می ده

جای که بشه ارزوها برآورده بشه منم می تونم ببینم ؟

منم می‌گفتم منم آرزو داشتم بجای بودن تو این دنیا اونجا باشم
تنها کسی بود که وقتی باهاش حرف می زدم مسخرم نمی کرد از نظر بقیه من ادم زشتی بودم و برای همین ازم دوری می کردن مسخرم می کردن
ولی اون اونجوری باهام رفتار نمی کرد اون حرفای من رو دوست داشت چون منو نمی دید چون کور مادرزاد بود
ازش پرسیدم بنظرت من چه شکلیم ؟ گفت ادم قشنگی هستی چون وقتی پیشمی حس خوبی دارم از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم تنها کسی بود که اینو بهم گفته بود که قشنگم حتی خودمم از دیدن خودم نفرت داشتم تا اینکه یه روز گفت قراره چشم هامو عمل کنم گفت می خوام تو رو اولین نفر ببینم ناراحت شدم از طرفی براش خوشحال شدم که دیگه می تونه ببینه ولی نمی خواستم منو ببینه دوست داشتم همون جوری که با احساسش منو تصورم کرده باقی بمونم و برای همین به یه جای دور رفتم که هیچ وقت صورت زشتمو نبینه .
.
.
.
.

یه روز داشتم به این فکر می کردم اگه بر اثر یه اتفاق کور شدم و برای همیشه تو تاریکی گیر افتادم می تونم اونجا با چیزهای که دیدم با احساساتم جهان قشنگی خلق کنم وقتی بهش فکر می کنم زیبایی فقط رویا پردازیه من می بینم که بتونم جهان قشنگتری رو تو ذهنم خلق کنم ما وقتی به مرگ فکر می کنیم دوست داریم جهانی رو خلق کنیم بهشتی رو که بگیم نه مرگی در کار نیست قرار نیست یه روز برسه و من نباشم انگار هیچ وقت نبودم و بودنم یا نبودنم هیچ وقت اهمیتی نداشته
فکر کنم زیبائی هم همینه چیزی که ما بهش معنا و مفهومی فراتر از دیدن بدیم

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

...

۲۹ لایک
۰ نظر

می گفت منم می تونم اون دنیا رو ببینم ؟
چون وقتی ازش حرف می زنی حس خوبی بهم می ده

جای که بشه ارزوها برآورده بشه منم می تونم ببینم ؟

منم می‌گفتم منم آرزو داشتم بجای بودن تو این دنیا اونجا باشم
تنها کسی بود که وقتی باهاش حرف می زدم مسخرم نمی کرد از نظر بقیه من ادم زشتی بودم و برای همین ازم دوری می کردن مسخرم می کردن
ولی اون اونجوری باهام رفتار نمی کرد اون حرفای من رو دوست داشت چون منو نمی دید چون کور مادرزاد بود
ازش پرسیدم بنظرت من چه شکلیم ؟ گفت ادم قشنگی هستی چون وقتی پیشمی حس خوبی دارم از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم تنها کسی بود که اینو بهم گفته بود که قشنگم حتی خودمم از دیدن خودم نفرت داشتم تا اینکه یه روز گفت قراره چشم هامو عمل کنم گفت می خوام تو رو اولین نفر ببینم ناراحت شدم از طرفی براش خوشحال شدم که دیگه می تونه ببینه ولی نمی خواستم منو ببینه دوست داشتم همون جوری که با احساسش منو تصورم کرده باقی بمونم و برای همین به یه جای دور رفتم که هیچ وقت صورت زشتمو نبینه .
.
.
.
.

یه روز داشتم به این فکر می کردم اگه بر اثر یه اتفاق کور شدم و برای همیشه تو تاریکی گیر افتادم می تونم اونجا با چیزهای که دیدم با احساساتم جهان قشنگی خلق کنم وقتی بهش فکر می کنم زیبایی فقط رویا پردازیه من می بینم که بتونم جهان قشنگتری رو تو ذهنم خلق کنم ما وقتی به مرگ فکر می کنیم دوست داریم جهانی رو خلق کنیم بهشتی رو که بگیم نه مرگی در کار نیست قرار نیست یه روز برسه و من نباشم انگار هیچ وقت نبودم و بودنم یا نبودنم هیچ وقت اهمیتی نداشته
فکر کنم زیبائی هم همینه چیزی که ما بهش معنا و مفهومی فراتر از دیدن بدیم