رمان بهم نمره چند میدی؟(توضیحات) (پارت 37)
موقع ناهار رفتیم یه رستوران شیک و بعدش برای خرید تا شب بازار بودیم هر چی رو که مادرم میخواست حساب کنه پرهام نمیذاشت .خوشحالی رو تو چشای مادرم میشد دید بیچاره مادرم حتما الان فکر میکنه دخترش چقده خوشبخته. بعد خرید پرهام مارو رسوند خونه. مامان رفت تو. پرهام:فردا میام دنبالت. من:بگم من دیگه بازار بیا نیستما بابا از کتو کول افتادم. پرهام:نه قراره یه جای دیگه بریم. من:کجا؟.پرهام:سوپرایزه .تا فردا عشقم. اینو گفتو گازشو گرفتو رفت. رفتم تو خونه لباسامو عوض کردم تا زودتر بخوابم میدونستم پرهام صبح زود بیدارم میکنه.
...
نظرات (۲۴)