Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
بارگذاری تبلیغ
00:00
00:00
00:00
 

تک پارتی نامجون :( (کپ و کامنتا)

۴۶ نظر گزارش تخلف
کام آن نیو کیم فمیلی
کام آن نیو کیم فمیلی

تصور کن نامجون وقتی بیناییتو به خاطرش از دست میدی(به خاطر حمله هیتر)
اول بگم این داستان بیش از حد غمگینه پس لطفا اگه مشکل دارین نخونین

نظرات (۴۶)

Loading...

توضیحات

تک پارتی نامجون :( (کپ و کامنتا)

۱۶ لایک
۴۶ نظر

تصور کن نامجون وقتی بیناییتو به خاطرش از دست میدی(به خاطر حمله هیتر)
اول بگم این داستان بیش از حد غمگینه پس لطفا اگه مشکل دارین نخونین



(کل داستان از زبان نامجونه)
چشامو باز کردم بهش تو بغلم نگاه کردم اون یه فرشتست مثل ماه میدرخشید گونشو نوازش کردم من چقدر خوشبختم که دارمش کاش یه بار دیگه چشاشم داشتم اون به خاطر من اینجوری شد به خاطر حمله هیتر به من خودشو فدا کرد و بیناییش رو از دست داد اشکام به دستور خودشون ریختن صدامو در نیاوردم که بیدار نشه چشامو بستم و اجازه دادم اشکام بریزن که دستاش قاب صورتم شد اشکام از گونه هام پاک شد.
ا.ت:اون مرواریدارو نریز
ن:ببخشید بیدارت کردم
ا.ت:نخوابیدم که بیدار بشم
ن:چرا عشقم چیزی شده؟درد داری؟اتفاقی افتاده؟
ا.ت:اخه وقتی تو پیشمی فقط میخوام بوتو حس کنم خوابم نمیبره
قلبم فشرده شد و تند میزد خواستم حالشو عوض کنم گفتم.
ن:خب خب خانم خوشگل من چی میخواد صبحونه بخوره؟
ا.ت:نمیدونم اشتها ندارم
ن:نمیشه که ضعیف شدی باید غذا بخوری
ا.ت:باشه به خاطر تو ولی یکم باشه؟
ن:باشه نفسم
پیشونیشو بوسیدم و براید بغلش کردم و رفتیم پایین دلم واسه اینکه بدوئه اذیتم کنه تنگ شده رو اپن نشوندمش رفتم طرف یخچال تمام سعیم اینه که روحیه شادشو برگردونم ولی فقط به صدایی که درمیارم لبخند میزنه به حرفام لبخند میزنه از یخچال خوراکی برداشتم نشستم جلوش و دادم دهنش بعد سه چهارتا لقمه دیگه نخورد اصرار نکردم چون حالش بد میشه وسایلو جمع کردم یکم باهم در مورد کارم حرف زدیم که جین زنگ زد.

جین:سلام نامجونو چطوری؟
ن:ممنون خوبم تو خوبی؟
جین:اره خوبم ا.ت چطوره؟
ن:باید بگم؟
جین:نیازی نیست میدونم
ن:چیزی شده؟
جین:اممممم اها زنگ زدم بگم امروز باید لایو بزاری
ن:اه یادم نبود ممنون اطلاع دادی
جین:خواهش مزاحمت نمیشم
ن:مراحمی
جین:فعلا
ن:خدافظ
------------------------------
ا.ت:کی بود؟
ن:جین بود
ا.ت:اها  چی گفت؟
ن:ها؟اها گفت باید لایو بزارم
ا.ت:اها
ن:بریم لایو بزاریم؟
ا.ت:منم بیام؟!
ن:اره پس چی بدو
دوباره بغلش کردم رفتیم سمت اتاق کارم گوشیو گذاشتم که لایو بگیرم نشوندمش رو پام لایو شروع شد و حرفای اولشو زدم بیشتر کامنتا هیت به ا.ت بود ولی بعضیا هم ابراز ناراحتی و غم کرده بودن یهو ا.ت گفت.