رمان ولگرد پارت 5

۲۰ نظر گزارش تخلف
Bandage machine
Bandage machine

آرشام-آریانا باز چی گفتی بهش؟
قضیه رو تعریف کردم که آرشام زد زیر خنده و گفت-خب آریانا راست میگه دیگه.
دستم رفت سمت موهاش که با خنده گفت-غلط کردم.
-آفرین خوب کاری کردی.
بعد زدم زیر خنده.آریانا هم زد زیر خنده که آرشام چپ چپ نگامون کرد و ماهم لال شدیم.
رفتم طرف ظرفشویی تا دستامو بشورم که آریانا با شیطنت گفت-اگه به انسی جون نگفتم دستاتو تو ظرفشویی شستی.
شونه ایی بالا انداختم و بیخیال گفتم+برو بگو کی جلوتو گرفته،اصلا میخوای پاشو الان زنگ بزن.
بعدم چپ چپ نگاش کردم.آریانا پاشد بره زنگ بزنه.
در این حد آدم پروییه.آرشام گفت-بشین سرجات بچه.
بعدم یه چشم غره بهم رفت که یعنی تو هم خفه شو شونه ای بالا انداختم و دستامو شستم و بعد نشستم پشت میز.
آرشام ماهیتابه رو گذاشت رو میز و خودشم نشست پشت و با لحن باحالی گفت-یاالله شروع کنین.
منو آریانا زدیم زیر خنده.کلا همیشه میخندیم.آرشامم از خنده ما خنده اش گرفت.

آرمین

علی-دِ بخند دیگه خسته شدیم انقد دلقک بازی درآوردیم.
رهام کلافه گفت-علی راست میگه دیگه عین برج زهرمار نشستی داری اون کوفتی و میخوری.
پوزخندی زدم و یه لیوان دیگه پر کردم.تا خواستم ببرم سمت دهنم علی از دستم گرفت و گذاشت و رو میز و بعد گفت-بسه آرمین چقدر از این کوفتی میخوری هان؟این زهرماری کاری نمیکنه که تو آروم بشی،فقط حالتو بدتر میکنه.
عین دیوونه ها از جام پاشدمو با یه حرکت کل وسایلای رو میز و ریختم رو زمین و بعد داد زدم+شما چی میدونین از درد من؟چی میدونین از حال یه عاشقی که عشقش ترکش کرده،هان؟
نشستم رو مبل و سرمو گرفتم تو دستام،جوری که دوتا آرنجام رو پام قرار گرفت،بعد با صدای تحلیل رفته ادامه دادم+چی میدونین،هان؟
خدمتکارا با تعجب نگامون میکردن که داد زدم+اومدین سینما.برین سرکارتون.

علی

آرمین آروم چشاش بسته شد و این به این معنی بود که خوابش گرفته.
رو به رهام گفتم+دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنیم!
رهام شونه ای بالا انداخت و گفت-نمیدونم منم دیگه رد دادم.

نظرات (۲۰)

Loading...

توضیحات

رمان ولگرد پارت 5

۳ لایک
۲۰ نظر

آرشام-آریانا باز چی گفتی بهش؟
قضیه رو تعریف کردم که آرشام زد زیر خنده و گفت-خب آریانا راست میگه دیگه.
دستم رفت سمت موهاش که با خنده گفت-غلط کردم.
-آفرین خوب کاری کردی.
بعد زدم زیر خنده.آریانا هم زد زیر خنده که آرشام چپ چپ نگامون کرد و ماهم لال شدیم.
رفتم طرف ظرفشویی تا دستامو بشورم که آریانا با شیطنت گفت-اگه به انسی جون نگفتم دستاتو تو ظرفشویی شستی.
شونه ایی بالا انداختم و بیخیال گفتم+برو بگو کی جلوتو گرفته،اصلا میخوای پاشو الان زنگ بزن.
بعدم چپ چپ نگاش کردم.آریانا پاشد بره زنگ بزنه.
در این حد آدم پروییه.آرشام گفت-بشین سرجات بچه.
بعدم یه چشم غره بهم رفت که یعنی تو هم خفه شو شونه ای بالا انداختم و دستامو شستم و بعد نشستم پشت میز.
آرشام ماهیتابه رو گذاشت رو میز و خودشم نشست پشت و با لحن باحالی گفت-یاالله شروع کنین.
منو آریانا زدیم زیر خنده.کلا همیشه میخندیم.آرشامم از خنده ما خنده اش گرفت.

آرمین

علی-دِ بخند دیگه خسته شدیم انقد دلقک بازی درآوردیم.
رهام کلافه گفت-علی راست میگه دیگه عین برج زهرمار نشستی داری اون کوفتی و میخوری.
پوزخندی زدم و یه لیوان دیگه پر کردم.تا خواستم ببرم سمت دهنم علی از دستم گرفت و گذاشت و رو میز و بعد گفت-بسه آرمین چقدر از این کوفتی میخوری هان؟این زهرماری کاری نمیکنه که تو آروم بشی،فقط حالتو بدتر میکنه.
عین دیوونه ها از جام پاشدمو با یه حرکت کل وسایلای رو میز و ریختم رو زمین و بعد داد زدم+شما چی میدونین از درد من؟چی میدونین از حال یه عاشقی که عشقش ترکش کرده،هان؟
نشستم رو مبل و سرمو گرفتم تو دستام،جوری که دوتا آرنجام رو پام قرار گرفت،بعد با صدای تحلیل رفته ادامه دادم+چی میدونین،هان؟
خدمتکارا با تعجب نگامون میکردن که داد زدم+اومدین سینما.برین سرکارتون.

علی

آرمین آروم چشاش بسته شد و این به این معنی بود که خوابش گرفته.
رو به رهام گفتم+دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنیم!
رهام شونه ای بالا انداخت و گفت-نمیدونم منم دیگه رد دادم.