هیچوقت فک نمیکردم عقلمو از دست بدم
ولی یه وقتایی تو منو به چالش میکشی

نگاه خیره ات به من با قلب بی تفاوتت
درحالیکه باز داری اشکاتو قورت میدی
به طرز دیوانه واری زیبا و درخشنده بود

امشب، حتی دروغ های ضعیفت هم
اشکمو در میارن
و با وجود محو شدن سایه تاریکی
فرو میریزم!
و حالا

روشنایی رو میبینم
که حس خاموشمو بیدار میکنه
در حالیکه اون کلماتِ یخ زده درون قلبم
رو پنهان میکنم
تو رو در آغوش میکشم

روشنایی رو میبینم
قلب شکسته ام رو نشونت میدم
و حرفایی که تو دلم مونده بودن رو میگم
و با عشق عمیق تر و عمیق تری میخوامت

تو این لحظه ای که باهمیم،
با نگاهی سرد به هم چشم دوختیم
و تو این تاریکی یخ زده
وقتی میبینم خوابت برده
و چشمات بسته ست
آروم با انگشتام صورتتو نوازش میکنم

روشنایی رو میبینم
که حس خاموشمو بیدار میکنه
در حالیکه اون کلماتِ یخ زده درون قلبم
رو پنهان میکنم
تو رو در آغوش میکشم

روشنایی رو میبینم
قلب شکسته ام رو نشونت میدم
و حرفایی که تو دلم مونده بودن رو میگم
و با عشق عمیق تر و عمیق تری میخوامت