کربلایی حسن عطایی
غروب بود که میگفت سرُ بِبُر بریم زود - حسن عطایی
غروب بود که میگفت سرُ بِبُر بریم زود
غروب بود حلقه ی نگاه تو پر از دود
غروب بود تو رو کشتن تو یه جای محدود
روزه بودی حُرمت تو رو شکست ابی عبدالله
با سرِ نیزه دهان تو رو بستن ابی عبدالله
تو رو تشنه گیر آوردن توی مقتل ابی عبدالله
زیر تیغ و نیزه ها شدی معطل ابی عبدالله
ای تشنه لب مجروح صحرایی
زخمی ترین فرزند زهرایی
تو کشته ی روز عاشورایی
حسین حسین حسین
سراب شد آسمون روی سرم خراب شد
سراب شد سهم زنهای حرم طناب شد
سراب شد که شکسته چهره ی رباب شد
چه بلایی سرِ ناموس تو اومد ابی عبدالله
زینبت برای تو به همه رو زد ابی عبدالله
بعد تو اهل حرم رفتن اسارت ابی عبدالله
شد خیام همه زنهای تو غارت ابی عبدالله
ای کشته ی بی کفنِ زینب
مثل تنت زخمه تن زینب
جای زنجیر به گردن زینب
حسین حسین حسین
نظرات (۲)