نام علیست روی لب شیعه آشکار!

۰ نظر گزارش تخلف
Li In Suk - #طوفان_الاقصی * زن ، عفت ، افتخار - مرد ، عزت ، اقتدار*

شعری که حمیدرضا برقعی امسال در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب خواند؛
نام علی‌ست روی لب شیعه آشکار!

...جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار

رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی پیمبر است به معراج رهسپار

شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار

برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار

در خون خضاب شد تن یارانِ بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را می‌زنند جار

من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند
حجّاج‌ها به ورطه‌ی تاریخ بی‌شمار

آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار

از کربلا به واقعه‌ی فَخ رسیده‌ایم
از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار

محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار

بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم میکند حسنک را به سنگسار

در لمعة الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اوّل و ثانی چون آبشار

عثمانیان به مذهب ما بس که تاختند
در سبزه‌زار چالدران سرخ شد غبار

امّا هنوز هم به تأسّیِ فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار

بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
"جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"

فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار

ما را چنان مباد که آیندگان ما
ما را رقم زنند مسلمان بی‌بخار

اینک مدافعان حرم شعله‌ پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

نام علیست روی لب شیعه آشکار!

۴ لایک
۰ نظر

شعری که حمیدرضا برقعی امسال در دیدار رمضانی شاعران با رهبر انقلاب خواند؛
نام علی‌ست روی لب شیعه آشکار!

...جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار

رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی پیمبر است به معراج رهسپار

شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار

برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار

در خون خضاب شد تن یارانِ بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را می‌زنند جار

من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند
حجّاج‌ها به ورطه‌ی تاریخ بی‌شمار

آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار

از کربلا به واقعه‌ی فَخ رسیده‌ایم
از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار

محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار

بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم میکند حسنک را به سنگسار

در لمعة الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اوّل و ثانی چون آبشار

عثمانیان به مذهب ما بس که تاختند
در سبزه‌زار چالدران سرخ شد غبار

امّا هنوز هم به تأسّیِ فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار

بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
"جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"

فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار

ما را چنان مباد که آیندگان ما
ما را رقم زنند مسلمان بی‌بخار

اینک مدافعان حرم شعله‌ پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار

مذهبی