به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 65

۰ نظر
گزارش تخلف
Carla tsukinami   D.L.L* *
Carla tsukinami D.L.L* *

میسا:باز کن خوب.
ریکو هم در جعبه رو باز میکنه و میبینه توش پوشالای رنگیه
دایانا:زیر پوشالاست
ریکو هم همینطور پوشالارو برمیداره تا میرسه به یه ادامس شیک موزی
دایانا:اینو از ایران سوقاتی اوردم واست خخخخخ
ریکو:عوضیییی
شینا:پس این بود نقشه شوم شماره2.
ریکو:شوم؟شما به این میگین شوم؟خاک...خاک
شینا:خخخخ نقشه ریزی با میسا بود
ریکو:خخخخخ راستی این کادو مونده فک کنم
ناگیسا:عه این جا مونده بود؟
ریکو:گوشیه؟؟؟؟
ناگیسا:این از طرف همه اس
ریکو:همه؟
رجی:بلاخره باید یچی میخریدیم
ریکو:دستتون درد نکنه بچه ها من اصن نمیدونستم تولدم5ام اگوسته خیلی زحمت کشیدین خیلی قافلگیر شدم
میسا:حالا که تصمیمت عوض نمیشه گفتیم بهتره تولد رو خوشحالت کنیم که خاطره خوبی ازمون داشته باشی
ریکو:مرسی بچه ها کادوهاتون عالی بود خیلی خوشحالم کرد اینم یادتون باشه که قرار نیست فراموشتون کنم.من میرم که فقط یه سری از چیزا رو فراموش کنم.شایدم برگردم....
دایانا:خوبه که اینو میگی....
ریکو:خخخخخخخ.خسته نباشید...حالا برنامه بعدی چیه؟
میسا:پشت صحنه
ریکو:مشتاقم ببینم چه گندایی زدین
میسا هم فیلم رو میزاره و صحنه های گندکاری پخش میشه
ریکو:واقعا احسنت ولی یه چیزی...رجی؟شما تو اون اتاق لامصبت چی داری که سیستم امنیتی روش گذاشتی؟راستشو بگو....خخخخ
رجی:ها؟هیچی....
ریکو:اره جون عمت
شینا:خخخخخخخ حالا ولش کنید....
ریکو:باشه.....اقا شما خسته نشدید؟
شینا:گل گفتی دیگه...از صبح کلی کار ریختن رو سر من بدبخت....مردیم بابا!!!
ریکو:خوبه...فقط کدوم ابلهی ایده چاقوی خونی جلوی در رو داده بود؟؟
همه میرن اتاقشون
ریکو:فرار کردن؟....خلوت شد.هوا جون میده واسه خوابیدن توی حیاط
ریکو میره تو حیاط و روی چمنای یه گوشه دراز میکشه
ریکو:یه سری چیزا رو فراموش کنم؟؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

به دنبال سرنوشت فصل دو قسمت 65

۴ لایک
۰ نظر

میسا:باز کن خوب.
ریکو هم در جعبه رو باز میکنه و میبینه توش پوشالای رنگیه
دایانا:زیر پوشالاست
ریکو هم همینطور پوشالارو برمیداره تا میرسه به یه ادامس شیک موزی
دایانا:اینو از ایران سوقاتی اوردم واست خخخخخ
ریکو:عوضیییی
شینا:پس این بود نقشه شوم شماره2.
ریکو:شوم؟شما به این میگین شوم؟خاک...خاک
شینا:خخخخ نقشه ریزی با میسا بود
ریکو:خخخخخ راستی این کادو مونده فک کنم
ناگیسا:عه این جا مونده بود؟
ریکو:گوشیه؟؟؟؟
ناگیسا:این از طرف همه اس
ریکو:همه؟
رجی:بلاخره باید یچی میخریدیم
ریکو:دستتون درد نکنه بچه ها من اصن نمیدونستم تولدم5ام اگوسته خیلی زحمت کشیدین خیلی قافلگیر شدم
میسا:حالا که تصمیمت عوض نمیشه گفتیم بهتره تولد رو خوشحالت کنیم که خاطره خوبی ازمون داشته باشی
ریکو:مرسی بچه ها کادوهاتون عالی بود خیلی خوشحالم کرد اینم یادتون باشه که قرار نیست فراموشتون کنم.من میرم که فقط یه سری از چیزا رو فراموش کنم.شایدم برگردم....
دایانا:خوبه که اینو میگی....
ریکو:خخخخخخخ.خسته نباشید...حالا برنامه بعدی چیه؟
میسا:پشت صحنه
ریکو:مشتاقم ببینم چه گندایی زدین
میسا هم فیلم رو میزاره و صحنه های گندکاری پخش میشه
ریکو:واقعا احسنت ولی یه چیزی...رجی؟شما تو اون اتاق لامصبت چی داری که سیستم امنیتی روش گذاشتی؟راستشو بگو....خخخخ
رجی:ها؟هیچی....
ریکو:اره جون عمت
شینا:خخخخخخخ حالا ولش کنید....
ریکو:باشه.....اقا شما خسته نشدید؟
شینا:گل گفتی دیگه...از صبح کلی کار ریختن رو سر من بدبخت....مردیم بابا!!!
ریکو:خوبه...فقط کدوم ابلهی ایده چاقوی خونی جلوی در رو داده بود؟؟
همه میرن اتاقشون
ریکو:فرار کردن؟....خلوت شد.هوا جون میده واسه خوابیدن توی حیاط
ریکو میره تو حیاط و روی چمنای یه گوشه دراز میکشه
ریکو:یه سری چیزا رو فراموش کنم؟؟