پارت پنجم داستان اسیرعشق+ت

۴۹ نظر
گزارش تخلف
!SARAH!
!SARAH!

پارت4: http://www.namasha.com/v/e68G1eb9 (بلایکید دیگه)عکس شخصیتا جدید شده
چشام رو باز میکنم که با این صحنه مواجه میشم!اونم جلوی بیشتر دختر پسرای دانشگاه!..با اینکه سرخ شده بودم اما با حالت عصبانیت بلند میشم که یهو از کناری ام میشنوم: دختره رو نگاه! چطوری میخواسته خودش رو به جانگ کوک نزدیک کنه!..عصبانیتم بیشتر میشه که جانگ کوک بهم میگه:خوبی طوریت نشد؟!..میخوام ازش عذر خواهی کنم که همون دختره زود میاد و میگه: ای وای!جانگ کوک خوبی؟!صدمه ندیدی؟!
جانگ کوک:خوبم ممنون جنی
جنی:چه ادمایی پیدا میشنا!
جانگ کوک: تقصیر اونکه نبود!
سرم رو برمیگردونم و از پله ها میدوم پایین..عصبانی و خجالت زده شده بودم!بیشتر از همه از دست جنی عصبی بودم! اون باعث شده بود!.رفتم طرف اتاق موسیقی که تنها اون میتونست ارومم کنه..کسی نبود اونجا..در رو میبندم و گیتار رو برمیدارم و اهنگ موردعلاقم رو زدم..وقتی تموم شد یهو جانگ کوک گفت:قشنگ بود!.....هول شدم و گفتم:کی اومدین که متوجه نشدم!
جانگ کوک:غرق موسیقی شده بودی و منم نخواستم اون حالت قشنگت رو خراب کنم!..راستی هنوز ناراحتی؟!
-هوم؟!من؟!. نه یکم خجالت کشیدم!
یه لبخند قشنگ زد و گفت:از طرف جنی معذرت میخوام!
هول شدم و گفتم:نه ناراحت نشدم!...منم معذرت میخوام!
اومد جلوم و گفت:چه خوب! پس دیگه لبخند بزن که اینطوری دوست ندارم ببینمت!
جا خوردم که یهو زنگ خورد!..گیتار رو گذاشتم سرجاش و گفتم که میرم کلاس
استاد اومد سرکلاس و گفت:خب دوستان! امسال هم مثل همیشه باید یه پروزه ارائه بدید!.گروه ها 2 نفره باشن و تا اخر ماه تکمیلش کنید.گروه ها هم انتخاب کنید و بهم بگید
داشتم فکر میکردم که با کی گروه داشته باشم که جانگ کوک گفت:چطوره باهم هم گروه بشیم؟!
-منو شما؟!
جانگ کوک:اوهوم میرم بگم!
-امم راستش
به حرفم توجه نکرد و رفت!..عجیب بود همیشه میتونستم با افراد رک باشم ولی با اون نمیشد!..حس میکردم کلمات کافی نیستن یا از دستم در میرفتن!
بعد کلاس گفت:موضوعش چی باشه؟!
-شاید درباره چندتا از داروها!خوبه؟!
جانگ کوک:اره منم کتاب زیاد دارم..پس عصر بیاین خونه من!
-خ..خونه شما؟!..میتونیم بریم کتابخونه!
جانگ کوک:نه محیط اونجا رو دوست ندارم! بیاین خونم چه عیبی داره؟!
چیزی نگفتم که گفت ساعت 7 منتظرم!
-نمیتونم..شما بیاین خونم.ادرسش...هست همون 7
جانگ کوک:باشه
رفتم سمت خونه و منتظرم شدم تا ساعت 7 بشه!(بقیش پارت بعدی)

نظرات (۴۹)

Loading...

توضیحات

پارت پنجم داستان اسیرعشق+ت

۴۷ لایک
۴۹ نظر

پارت4: http://www.namasha.com/v/e68G1eb9 (بلایکید دیگه)عکس شخصیتا جدید شده
چشام رو باز میکنم که با این صحنه مواجه میشم!اونم جلوی بیشتر دختر پسرای دانشگاه!..با اینکه سرخ شده بودم اما با حالت عصبانیت بلند میشم که یهو از کناری ام میشنوم: دختره رو نگاه! چطوری میخواسته خودش رو به جانگ کوک نزدیک کنه!..عصبانیتم بیشتر میشه که جانگ کوک بهم میگه:خوبی طوریت نشد؟!..میخوام ازش عذر خواهی کنم که همون دختره زود میاد و میگه: ای وای!جانگ کوک خوبی؟!صدمه ندیدی؟!
جانگ کوک:خوبم ممنون جنی
جنی:چه ادمایی پیدا میشنا!
جانگ کوک: تقصیر اونکه نبود!
سرم رو برمیگردونم و از پله ها میدوم پایین..عصبانی و خجالت زده شده بودم!بیشتر از همه از دست جنی عصبی بودم! اون باعث شده بود!.رفتم طرف اتاق موسیقی که تنها اون میتونست ارومم کنه..کسی نبود اونجا..در رو میبندم و گیتار رو برمیدارم و اهنگ موردعلاقم رو زدم..وقتی تموم شد یهو جانگ کوک گفت:قشنگ بود!.....هول شدم و گفتم:کی اومدین که متوجه نشدم!
جانگ کوک:غرق موسیقی شده بودی و منم نخواستم اون حالت قشنگت رو خراب کنم!..راستی هنوز ناراحتی؟!
-هوم؟!من؟!. نه یکم خجالت کشیدم!
یه لبخند قشنگ زد و گفت:از طرف جنی معذرت میخوام!
هول شدم و گفتم:نه ناراحت نشدم!...منم معذرت میخوام!
اومد جلوم و گفت:چه خوب! پس دیگه لبخند بزن که اینطوری دوست ندارم ببینمت!
جا خوردم که یهو زنگ خورد!..گیتار رو گذاشتم سرجاش و گفتم که میرم کلاس
استاد اومد سرکلاس و گفت:خب دوستان! امسال هم مثل همیشه باید یه پروزه ارائه بدید!.گروه ها 2 نفره باشن و تا اخر ماه تکمیلش کنید.گروه ها هم انتخاب کنید و بهم بگید
داشتم فکر میکردم که با کی گروه داشته باشم که جانگ کوک گفت:چطوره باهم هم گروه بشیم؟!
-منو شما؟!
جانگ کوک:اوهوم میرم بگم!
-امم راستش
به حرفم توجه نکرد و رفت!..عجیب بود همیشه میتونستم با افراد رک باشم ولی با اون نمیشد!..حس میکردم کلمات کافی نیستن یا از دستم در میرفتن!
بعد کلاس گفت:موضوعش چی باشه؟!
-شاید درباره چندتا از داروها!خوبه؟!
جانگ کوک:اره منم کتاب زیاد دارم..پس عصر بیاین خونه من!
-خ..خونه شما؟!..میتونیم بریم کتابخونه!
جانگ کوک:نه محیط اونجا رو دوست ندارم! بیاین خونم چه عیبی داره؟!
چیزی نگفتم که گفت ساعت 7 منتظرم!
-نمیتونم..شما بیاین خونم.ادرسش...هست همون 7
جانگ کوک:باشه
رفتم سمت خونه و منتظرم شدم تا ساعت 7 بشه!(بقیش پارت بعدی)