متن ادبی
"پابند کن دریا را" _ دکلمه ای زیبا از "دیانا سیاوش"
پابند کن دریا را
نوشته ی: حمید سلیمی
صدا خوانی: دیانا سیاوش
تنظیم: آرتا رحیمی
ارائه شده در کانال: آرتا تی وی
بخشی از متن:
میخواستم برایش بنویسم پابند کن دریا را،
ببند دور مچ زیبای پایت،
بعد برایم برقص. پا بکوب،
اجازه بده صدای موجها
حرارت شود از حرکات تو تا بدن من،
اجازه بده انجمادم به انقراض نرسد،
صدایم کن از غار یخی،
بگو بیا،
بیا آدم تماشا،
برایت دریا آوردهام، و آتش، و شراب ابتلا.
میخواستم در کلماتم آهنگ یک نوازنده کولی باشد،
یک دورهگرد بیقرار را احضار کنم در حروف،
یک زندانی سیاسی را صدا کنم تا برایش از اهمیت آزادی بگوید،
یک مولوی را بیاورم در عباراتم
که تازه از ملاقات شمس برگشته باشد،
میخواستم آغشته کنم جان جملات را به جنون شاملو
در بوسهی بیگاه آیدا.
بعد، برایش بنویسم تماشا کردنش
به رقصیدن زیر برف میماند،
غیر قابل وصف.
میخواستم اجازه بدهم بداند خورشید است.
بگذارم بفهمد ابتدای تاریخ نور است،
شروع مکاشفهای است طولانی در باب اهمیت تنها.
امان بدهم خبردار شود
نامش در نبض قلبم تکرار میشود،
و از تنفس تب دارم عبور میکند،
و در سلولهای پوست پیر صورتم تکرار میشود،
و ملتهبم میکند.
نیت کرده بودم برایش بنویسم
ستارهی نورانی شب من است،
دور و دستنیافتنی و زیبا.
نظرات