این AU در دورانی اتفاق می‌افتد که سوکونا زندگی می‌کرد، یک بار به طور تصادفی، نوزادی را دید، به پتانسیل آن کودک پی برد، بنابراین به جای اینکه کودک را بخورد، نوزاد را به منظور سوء استفاده بزرگ کرد. اسم آن بچه مگومی است. آیا سوکونا همچنان هدف اصلی خود را حفظ خواهد کرد؟
دیدن این دنیا با تمام آرزوهایم، داشتن تمام آنچه می خواهم، الماس های درخشان و پر زرق و برق با تجملات شب های گرم تابستان در اواسط ژوئیه وقت من با تو هنوز وحشی است روزهای پر از شور و اشتیاق در چراغ های شهر فراموش نکن که چگونه نوازش کردی من مثل یک کودک هستم آیا او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت وقتی که من جوانی می گذرد و زیبایی من محو می شود؟ آیا او هنوز هم مرا دوست دارد، حتی اگر من چیزی جز یک روح شکسته ندارم؟ من می دانم که او همیشه خواهد بود می دانم او همیشه خواهد بود می دانم او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت آیا او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت
وقتی دیگر قیافه جوانی ندارم و آن رنگ بهاری هم کم کم رنگ می بازد؟ دنیا را دیده ام که در آهنگ های خودش می درخشد و فرشتگان را به عصری جدید هدایت می کند روزهای آفتابی تابستانی پر از طعم عشق ما به من آنچه را که در اعماق قلب درونی دفن شده بود به من دادی. اکنون چهره زیبا و سرشار از نشاط او را در قلبش کشف کن آیا او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت وقتی جوانی و زمان از دست رفته را از دست داد؟
آیا او هنوز هم مرا دوست دارد، حتی اگر روح من چیزی جز زخم نداشته باشد؟ می دانم که او همیشه همینطور خواهد بود می دانم او همیشه خواهد بود می دانم که او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت آیا او هنوز هم مرا دوست خواهد داشت وقتی رنگ عالی بهاری آن زمان اکنون به گذشته تبدیل شده است؟ خدایا در لحظه ای که قدم هایم به دروازه های بهشت ​​می خورد لطفا بگذار مرد عمرم را با خود ببرم وقتی آمد به من قول بده که این بار فقط یک بار او را به فیض تو وارد کند
لطف تو، همین یک بار، آه، آن غنا، با آن چهره، آن چهره ای که قلبم را می درخشد، تو خورشید ابدی هستی که می درخشد، که مرا مانند الماس زیبا می کند، آیا هنوز دوستم داری وقتی جوانی ام بگذرد و زیبایی من محو می شود؟ آیا او هنوز هم مرا دوست دارد با وجود اینکه روحم با صدها هزار زخم پاره شده است؟ من می دانم که او همیشه خواهد بود می دانم او همیشه خواهد بود!...