فن فیکشن Kill Or Kiss __ پارت 95
از زبان سوم شخص ///
یکی بلند داد زد ـ جنی !
جنی سرجاش خشکش زد و برگشت سمتش ـ لطفا . تنهام بزار جونگ کوک .
لبه ی پایین تیشرتشو تو مشتش گرفته بود . چتری های بلندش نمیزاشتن چشاش دیده بشن چون سرشو انداخته بود پایین تا اشکاشو نبینه .
ولی جونگ کوک نزدیک تر اومد . دستشو آروم گذاشت زیر چونه جنی و سرشو بلند کرد .
آروم زمزمه کرد ـ چطور ازم میخوای تنهات بزارم وقتی اینطوری هستی ؟ یادته قبلا چی ازت پرسیده بودم ؟ ... ازت پرسیدم چیکار میکنی اگه بگم ازت خوشم اومده ... خب ، اگه تو این سوالو ازم میپرسیدی میونی چی میگفتم ؟ ... بهت میگفتم حاضرم تا اخر دنیا واسه محافظت ازت برم تا همیشه شاد ببینمت .
چشای جنی گرد شد . نفسشو حبس کرده بود و بهش نگاه میکرد .
جنی ـ ج..جونگ کوک ...
جونگ کوک جوری نگاش کرد که خفه شد .
نفس عمیق کشید ـ ... من واقعا دوست دارم جنی پس بزار تا آخر دنیا واسه محافظت ازت برم تا همیشه شاد ببینمت .
زبون جنی بند اومده بود . منظورش از دوست داشتنش چی بود ؟ خب جنی هم خیلی هارو دوست داشت مثلا دوستاش 0ـ0
ینی جونگ کوک عاشقش شده بود ؟
حق با ریتا بود .اون واقعا خنگ بود .
جنی به طرز عجیبی جواب داد ـ ممنون جونگ کوک اما مجبور نیستی .
منظور جنی این بود که جونگ کوک مجبور نیست ازش محافظت کنه ولی .. جونگ کوک فکر کرد جنی اینطوری داره بهش میفهمونه که اون دوسش نداره .
و این ضربه ی بدی شد برای جونگ کوک . قلبش به طرز بدی شکسته بود . جنی اولین دختری بود که جونگ کوک بهش ابراز علاقه کرده بود و ... اینطوری رد زده میشد .
با لحن خیلی سردی گفت ـ که اینطور .
جونگ کوک گیج شده بود . تو دلش آرزو میکرد ای کاش همچین عشقی رو تجربه نکرده بود . ینی باید میموند و دوباره امتحان میکرد ؟
جنی بدون توجه به چهره ی شکست خورده و داغون پسر بیچاره از کنارش رد شد و رفت ...
( پ.ن :جنی بددددددددد T~T بچم بالاخره هین آدم اعتراف کرد . حقش نبوددددد ... )
یوکی از تختش بلند شده بود و به کمک جین از اتاق بیرون اومده بود .
جنی با دیدنش تعجب کرد .
جنی ـ چرا بلند شدی ؟؟؟
جین لبخند زد ـ نگران نباش . خوبه
یوکی لبخند زد ـ جنی . مرسی که نگرانمی . میتونم اینو از چشمات بخونم ولی نیازی نیست .میدونی از اینکه با گذشتت روبه رو بشی میترسی ولی این تنها راهیه که میتونی همه چیو تموم کنی . یادته گفته بودم فن کلاب بنگتن قبلا خیلی خوب بودن ؟
نظرات (۴)