رمان عشق ابدی پارت 2-بچه ها ادامه اش تو نظراته...
منشی با یه لبخند گفت: بله .گفتن هروقت اومدین بگم برید دفترشون.
ازمنشی که اسمش مریم امیری بود تشکر کردم و رفتم سمت اتاق آقای راد.
درزدم و با بفرماییدش وارد شدم. وقتی وارد اتاق شدم بوی عطر تلخ و سرد خوشبوش کل اتاق و مخصوصا ریه های منو فرا گرفته بود.
...
نظرات (۵)