یعنی واقعا حق قباد این بود؟!
یعنی این حقش بود که بمیره که پسرش یتیم بشه که شیرین سخنرانی کنه بگه برای پدرم ناراحتم که مجبور بود تحملش کنه کسی که حتی از خون دیوان سالار نبود بعد وکیلش بگه بالاخره حق به حق دار رسید •_• مثل اینکه شیرین یادش رفته که همین خودش و پدرش بودن که قباد اسیر کرده بودن!!! شیرین یادش رفته خودش و باباش چه ظلم هایی در حق قباد و شهرزاد کردن؟! این وسط یه بچه بی گناه هم به دنیا اومد! پس تاوان کار های بزرگ آقا چی شد که این همه جاه طالب و حریص بود این همه آدم کشت به آدم های دور و برش مثل مهره های شطرنج نگاه میکرد و ...
نظرات