moody?
you and me" (بفرمایید کپشن دو تا خاطره بگم براتون حوصلم سر رفته)
خب خب خببب
امروز امتحانمون ساعت ده تموم شد من موندم مدرسه با خواهرم برگردم، رفتم نشستم تو اتاق رایانه کلاس شیشمیا نهار خوری بودن داشتن این چیزه (بعله چیزه) کت میگه دستم باران، همه میگن آه، نفسم باران، چشمم باران، اینو میخوندن... معلما از بالا شنیدن ناظمشون همشونو برد بالا و همه با چشمان بارانی بازگشتن به آغوش نهارخوری:/
از تقلب در امتحانات هم که چه عرض کنممم
منو یکی از دوستام صندلیامون همیییشه شانسی میفته پیش هم، همه ی سوالات تشریحی و تستی و هر کوفت و زهر ماری هستو باهم انجام میدیم ماشالا مراقبمونم از ما مطمعنه که تقلب نمیکنیم حواسش به ما نیست... بح بح
نظرات (۳۲)