رمان های من
{رمان کره ای پیانیست}(پارت دهم قسمت دوم)[گزارش نشه لطفا]
_نه، چیزی نشده.، فقط....فقط یکم قلبم درد می کنه
چی قلبتون!! جدی میگین ؟! خب پس چرا وایسادین، زود باشید بریم بیمارستان
_نه ، مشکل من با بیمارستان رفتن حل نمیشه چون مشکلم جسمی نیست روحی یه
+روحی!!
_ زنی هست که خیلی دوسش دارم اما اون از این احساس من خبر نداره ، همینم قلبمو به درد می یاره
حالت صورت سوجین از نگرانی به ناراحتی عوض شد و برای چند لحظه بهم خیره شد و بعد چشماشو به پایین دوخت و گفت : امیدوارم زن مورد علاقتون از حستون باخبر شه ، خب دیگه من باید برم خداحافظتون.
سوجین کیف دوشیشو رو شونش گذاشت و حتی منتظر شنیدن خداحافظی منم نموند و سریع از کلاس بیرون رفت. اینطور که معلومه منظور منو بد متوجه شد حتما فکر کرد دارم راجب یکی دیگه حرف می زنم عااا خدای من حالا چیکار کنم؟ واسه چی من اینقدر ترسو ام؟ دلم میخواد کلمون بکوبم به دیوار اَاه
چندتا نفس عمیق کشیدمو کیفمو برداشتم و از کلاس زدم بیرون وقتی رسیدم به بیرون آموزشگاه هیچ اثری از سوجین نبود . سرمو پایین انداختمو چندتا فوش ریز به خودم دادم و بعدش سرمو بالا آوردم تا برم سمت ماشین که یهو با سوهو چشم تو چشم شدم
_واای خدااا!! یاااا معلوم هست داری چیکار میکنی دیوونه شدی چرا یهو مثل روحای سرگردون جلو من ظاهر شدی؟!
$ همچین یهو یهو ام ظاهر نشدم تو مشغول فوش کشی با خودت بودی حالیت نشد من اومدم، تقصیر من چیه؟
_خیله خب حالا توام، چیه نکنه از حرفای تو دفتر چیزی مونده بهم نگفتی الان اومده ادای دِین کنی
$ آیگو، آیگو عوضی رو ببینا، کاش اینقدر که واسه تیکه انداختن به من زبون داری چند دقیقه پیشم تو کلاس موقع حرف زدن با اون دختر همینقدر زبون داشتی
_تو... تو فالگوش وایساده بودی؟
$ زده به سرت؟! معلومه که نه، من داشتم از کلاسم می اومدم بیرون که کاملاااااا تصادفی حرفاتون شنیدم. یاا اون چرت و پرتا چی بود که گفتی هااا؟!
اون الان فکر میکنه پای زن دیگه ای وسطه احمق
_ یعنی روتو برم،یاا به نظر خودت چرا اون چرت و پرتارو گفتم هان؟چون تو باهام بحث کردی و باعث شدی اعصابم خورد بشه... اصن مگه تو نبودی که گفتی ما بهم نمیخوریم و بهتره بیخیال سوجین بشم و اونو با مامانم در نندازم، چیشد یهو نظرت عوض شد؟!
$ یه چیزی هست به اسم رفاقت که توی عوضی ازش بویی نبردی من به خاطر صلاح خودت اون حرفارو زدم و فکر نمیکردم داستانت با سوجین...
نظرات (۵)