Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

رمان شیطانی ک فرشته بود پارت 3

۱۲ نظر گزارش تخلف
*sakusha*
*sakusha*

_من کاکو هستم ! از اشناییتون خوشوقتم !
+منم از اشناییتون خوشوقتم .نوزومی هستم .کاری داشتین ؟
_اه..بله .اشکالی نداره که کمی باهم حرف بزنیم ؟ اگه کاری ندارید.
...

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

رمان شیطانی ک فرشته بود پارت 3

۱۳ لایک
۱۲ نظر

_من کاکو هستم ! از اشناییتون خوشوقتم !
+منم از اشناییتون خوشوقتم .نوزومی هستم .کاری داشتین ؟
_اه..بله .اشکالی نداره که کمی باهم حرف بزنیم ؟ اگه کاری ندارید.
+نه اشکالی نداره . به هر حال بیکار بودم .
منو به پشت مدرسه برد دور و بر رو نگاه کرد انگار نباید کسی میفهمید در باره چی حرف میزنه
_خب.. ببین توهم دیشب خواب منو دیدی؟؟؟؟
ازکجا میدونست ؟نکنه اونم مثل من اون خوابو دیده ؟؟؟ چرا انقدر نگرانه ؟
+ام.. اره فک کنم دیده باشم .. یک خواب عجیب دیدم ولی خیلی یادم نیست چطور؟
_شوخی نمیکنم راستشو بگو منو تو خوابت دیدی ؟
+بله
_وای وای وای از همین میترسیدم !
+چ..چرا ؟
-تو چیزی درباره کلاس آ-2 نمیدونی .نه ؟ شماره صندلی 13 و 7 ؟
+نه .چیز مهمیه ؟یک چیزایی روی میزم نوشته بود ولی نامفهوم بودن یک چیزایی درباره هیولاو اینجور چیزا..
_ببین شوخی نمیکنم . توضیحش سخته ولی من و تو توی دردسر بدی افتادیم . مدیر این مدرسه یک ادم روانیه ! بهتر بگم اون یک انسان نیست هر 3 سال یک بار توی کلاس آ-2 دو نفر در نقش شیطان و فرشته انتخاب میشن و اونا باهم بازی می کنن باید بتونن مدیر رو شکست بدن اگر نتونن کشته میشن و موجود ی شبیه اونا به مدرسه میره اگر قبل از شروع مدارس خواب هم رو ببینن یعنی انتخاب شدن .حتی اگر روی صندلی شماره 7 و 13 ننشسته باشند و اگر بازی نکنن اونا و خانوادشون محو میشن و کسی اونا رو حتی به یا د نمیاره.مشکل اینجاست که نباید با قدرت فیزیکی مدیر رو شکست داد .
+پس باچی باید شکستش داد ؟
_کسی نمیدونه .
+داستان جالبی بود من میرم توی کلاس خدا حافظ!
این یک داستان نبود ! هرشب ساعت 12 دروازه باز میشه و به اونجا کشیده میشی !
+اه بله حتمی قبلش باید جملات جادویی هم بگم !
_این دروغ نیست .
چهرش خیلی تو هم بود انگار هم غمگینه هم عصبانی و هم نگران داشت گریش میگرفت
به کلاس برگشتم بچه های کلاس جوری نگام میکردن ک انگار خلاف کارم یا کار خیلی بدی کردم
×*×*×*×*×*×*×*×*×*×*×**×*××*×*×*×*×
ممنون از این ک این پارت رو خوندین لایک و نظر فراموش نشه !