مونبین :) چقدر این حرف تو حرف منه :) ولی.....

۷۶ نظر گزارش تخلف
Queen of Tears♥️mix♥️.{باشه،تو خوشحال باش...من میمیرم}

مونبین :) چقدر این حرف تو حرف منه :) ولی....فقط من اندازه تو خوش شانس نیستم :(
خدایا...اگر من هم از اینجا رفتم..."امیدوارم حداقل یه چیزی تو دنیا عوض بشه"
****
یه جا دیدم..نوشته بود.."اولین تولد مونبین بدون حضورش"..... وقتی دیدم...بغضم گرفت نا خودآگاه...
آخه میدونین این اولین ها خیییلییی دردنااااک و سختن...
حالا هم باید بگم"اولین تولد اونوو بدون حضور دوستش یا نههه بهترین دوستش"
و بعد دوباره اولین..اولینی که بی رحمانه ادامه داره....مثل اولین کریسمسی که دیگه اعضا و خانواده آسترو مونبین کنارشون نداشتن...مثل تولد خواهرش و تولد بقیه اعضای گروه :( خودمووونیییماااااا این اولین خیلی بد دردناکههههه :((
تقریباااا یکسالی داره میشه که نیستش کنارمون...برام یه چیزی سوال...یه سوالی که وقتی بهش فکر میکنم...چه در مورد مونبین چه دوستای خودم...دردم میگیرهههه...یه دردی که نمیدونم چرا ولی خیلی تلخه....ینی برام سوالههه....مونبین وقتی داشت آخرین آهنگش میخوند:( وقتی داشت با دوستاش حرف میزد:( وقتی داشت رفیقاشو بغل میگرفت:( وقتی با تمووومم انرژیش رو کنسرت و پشت دوربین برای یه لبخند لب طرفداراش و مردم تلاش میکرد:( وقتی به خواهرش زنگ میزد:( یا حتی آخرین باری که قبل از رفتن اونوو دیدتش:( اصن فکرش میکرد که آخرین اجراش باشه:(( آخرین آهنگی که میخونه یا آخرین زنگی که به خواهرش میزنه باشه:((( آخرین باری باشهههه که اونوو رو میبینههه:(((( اونووو فکرش میکرد اینکه بعد برگشتنش دیگه فرصتی نباشه:(((( بقیه چی...فکرشو میکردن که این آخرین...آخرینِ مونبین باشه و بعدش براشون فقط خاطراتت یادگار و ماندگار بمونن.
نمیدونم این چیزا رو میدونست یا نه..امااا...یه چیزو میدونم....آدمایی که دیگه نیستن تحمل غم عزیزانشون که تو این دنیا موندن رو ندارن:(

ولی اانگاری که آدم همینه...زندگیش به دمی بنده(آه+دم=آدم)...مراقب هم دیگه باشید و قدر همو بدونین....هیچکس از آخرین لحظه زندگی کسی خبر نداره.

نظرات (۷۶)

Loading...

توضیحات

مونبین :) چقدر این حرف تو حرف منه :) ولی.....

۳۳ لایک
۷۶ نظر

مونبین :) چقدر این حرف تو حرف منه :) ولی....فقط من اندازه تو خوش شانس نیستم :(
خدایا...اگر من هم از اینجا رفتم..."امیدوارم حداقل یه چیزی تو دنیا عوض بشه"
****
یه جا دیدم..نوشته بود.."اولین تولد مونبین بدون حضورش"..... وقتی دیدم...بغضم گرفت نا خودآگاه...
آخه میدونین این اولین ها خیییلییی دردنااااک و سختن...
حالا هم باید بگم"اولین تولد اونوو بدون حضور دوستش یا نههه بهترین دوستش"
و بعد دوباره اولین..اولینی که بی رحمانه ادامه داره....مثل اولین کریسمسی که دیگه اعضا و خانواده آسترو مونبین کنارشون نداشتن...مثل تولد خواهرش و تولد بقیه اعضای گروه :( خودمووونیییماااااا این اولین خیلی بد دردناکههههه :((
تقریباااا یکسالی داره میشه که نیستش کنارمون...برام یه چیزی سوال...یه سوالی که وقتی بهش فکر میکنم...چه در مورد مونبین چه دوستای خودم...دردم میگیرهههه...یه دردی که نمیدونم چرا ولی خیلی تلخه....ینی برام سوالههه....مونبین وقتی داشت آخرین آهنگش میخوند:( وقتی داشت با دوستاش حرف میزد:( وقتی داشت رفیقاشو بغل میگرفت:( وقتی با تمووومم انرژیش رو کنسرت و پشت دوربین برای یه لبخند لب طرفداراش و مردم تلاش میکرد:( وقتی به خواهرش زنگ میزد:( یا حتی آخرین باری که قبل از رفتن اونوو دیدتش:( اصن فکرش میکرد که آخرین اجراش باشه:(( آخرین آهنگی که میخونه یا آخرین زنگی که به خواهرش میزنه باشه:((( آخرین باری باشهههه که اونوو رو میبینههه:(((( اونووو فکرش میکرد اینکه بعد برگشتنش دیگه فرصتی نباشه:(((( بقیه چی...فکرشو میکردن که این آخرین...آخرینِ مونبین باشه و بعدش براشون فقط خاطراتت یادگار و ماندگار بمونن.
نمیدونم این چیزا رو میدونست یا نه..امااا...یه چیزو میدونم....آدمایی که دیگه نیستن تحمل غم عزیزانشون که تو این دنیا موندن رو ندارن:(

ولی اانگاری که آدم همینه...زندگیش به دمی بنده(آه+دم=آدم)...مراقب هم دیگه باشید و قدر همو بدونین....هیچکس از آخرین لحظه زندگی کسی خبر نداره.