Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

پایان عمل جراحی ۳(کتاب ۳ دقیقه در قیامت)

۲ نظر گزارش تخلف
یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️
یا ابوالفضل العباس (ع) ۲ ⁦♥️

......ما با هم در وسط یک بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت میکردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم! روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت آن نشسته بود.
آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم!
به اطراف نگاه کردم. سمت چپ من در دور دستها، چیزی شبیه سراب دیده میشد. اما آنچه میدیدم سراب نبود، شعله های آتش بود!
...

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

پایان عمل جراحی ۳(کتاب ۳ دقیقه در قیامت)

۱۶ لایک
۲ نظر

......ما با هم در وسط یک بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت میکردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم! روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت آن نشسته بود.
آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم!
به اطراف نگاه کردم. سمت چپ من در دور دستها، چیزی شبیه سراب دیده میشد. اما آنچه میدیدم سراب نبود، شعله های آتش بود!
حرارتش را از راه دور حس میکردم.
به سمت راست خیره شدم. در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا، یا چیزی شبیه جنگلهای شمال ایران پیدا بود. نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.به شخص پشت میز سلام کردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم.
میخواستم ببینم چه کار دارد. این دو جوان که در کنار من بودند، هیچ عکس العملی نشان ندادند.
حالا من بودم و همان دو جوان که در کنارم قرار داشتند. جوان پشت میز یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!

آموزش