We can do it together)
دخترک بار دیگر خون روی صورت پسرک را نوازش کرد و سردی بدن او دلیل اشک های دخترک شد. ناراحت بودم شکسته بود ، پشیمان بود اما فقط یک کلمه میگفت .
"دیوانه ، دیوانه ، تو یک دیوانه بودی"
بار دیگر بلند شد و آینه را نگاه کرد . پسرک قولش را شکست پس بی اهمیت بار دیگر ...
رو به آینه رقصید.
-رو به آینه می رقصید
نظرات (۱۰۷)