فیک+18چانیول پارت3

۲ نظر گزارش تخلف
MehrrAra
MehrrAra

ایلر:انقد بی معرفت نبودی تو!
من:بیخیال تایلر حوصله ندارم
من:این چانیول روشن فکر اجازه میده عشقش یکم بامن برقصه؟
من:منظورم از روشن فکری ول بودن نبود
تایلر:ازکی تاحالا رقصیدن شده ول بودن؟! توحال خودم نبودم...بیشتر بحث نکردم. چان ک براش مهم نیس.یکم میرقصم
با تایلر مشغول رقصیدن شدم.اون شب رقصیدمو الکل خوردمو و دیوونه بازی درآوردم.بیشترازاین یادم نمیاد...
صبح چشامو باز کردم دیدم رومیز بیلیارد کنار دوستم نانی خابم!آخرین چیزی ک یادمه اینجا نشسته بودم و با نانی حرف میزدم...خیلی ترسیدم!من تا الان اینجام!
خیلیا هنوز مست بودن...ی سریا خاب بودن!خر توخر بود.سریع زدم بیرون و برگشتم خونه.سرم درد میکرد...گیج میرف!داشتم میرفتم سمت اتاق ک بخابم اما پاشنه ی کفشم برگشت و باسر خوردم زمین!!!لبم خونی شد وبازوم بدجوری دردگرفت...باترس دویدم سمت آینه،نکنه فکم شکسته باشه!!فک پایینم خیلی درد گرفت اما خداروشکر سالمه...بیخیال رفتم سمت تخت و ولوشدم روش.
چشمامو باز کردم.با دیدن چانیول کنارم جا خوردمو جیغ زدم.
چان:چیشد ترسیدی؟! من:جاخوردم دیدمت
چان:چراجا بخوری؟!!مگ کار بدی کردی؟
قیافش ی جور سرد و عصبی بود! مگ قرار نبود هفته ی دیگ بیاد!
من:نه چ کاری بدی!! یهویی دیدمت جاخوردم
چان:انتظار دیدنمو نداشتی؟
من:تو ک ب من نمیگی کی میری کی میای... چان:منیجرم ک میگه... من:میرم صبحانه بخورم
چان:صبح نیس ک!ظهر
من:میرم ی مرگی بخورم! ولم کن توام گیر دادی
چان:دیشب خوش گذش؟
من:دیشب هم مث شبای دیگه
چان:دیشب کجابودی؟
ناخداگاه ترسیدمو بدون فکر گفتم:خونه
نیشخندی زد و گفت :یادم نمیاد تو خونه اینجوری لباس بپوشی،بهت میگم دیشب کدوم گوری بوووودب؟
دادی ک زد باعث شد حسابی بترسم،سریع جواب دادم:مهمونی...مهمونی بودم
چان:پ چرا اول گفتی خونه بودی؟؟؟ چ گوهی خوردی دیشب ک ب من دروغ میگی؟
من:این چ طرزحرف زدنه؟!! چان:ببند دهنتو! خیلی ناراحتی اومدم ،نمیتونی ب هرزگیت برسی نه؟
من:خفففففه شو

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

فیک+18چانیول پارت3

۶ لایک
۲ نظر

ایلر:انقد بی معرفت نبودی تو!
من:بیخیال تایلر حوصله ندارم
من:این چانیول روشن فکر اجازه میده عشقش یکم بامن برقصه؟
من:منظورم از روشن فکری ول بودن نبود
تایلر:ازکی تاحالا رقصیدن شده ول بودن؟! توحال خودم نبودم...بیشتر بحث نکردم. چان ک براش مهم نیس.یکم میرقصم
با تایلر مشغول رقصیدن شدم.اون شب رقصیدمو الکل خوردمو و دیوونه بازی درآوردم.بیشترازاین یادم نمیاد...
صبح چشامو باز کردم دیدم رومیز بیلیارد کنار دوستم نانی خابم!آخرین چیزی ک یادمه اینجا نشسته بودم و با نانی حرف میزدم...خیلی ترسیدم!من تا الان اینجام!
خیلیا هنوز مست بودن...ی سریا خاب بودن!خر توخر بود.سریع زدم بیرون و برگشتم خونه.سرم درد میکرد...گیج میرف!داشتم میرفتم سمت اتاق ک بخابم اما پاشنه ی کفشم برگشت و باسر خوردم زمین!!!لبم خونی شد وبازوم بدجوری دردگرفت...باترس دویدم سمت آینه،نکنه فکم شکسته باشه!!فک پایینم خیلی درد گرفت اما خداروشکر سالمه...بیخیال رفتم سمت تخت و ولوشدم روش.
چشمامو باز کردم.با دیدن چانیول کنارم جا خوردمو جیغ زدم.
چان:چیشد ترسیدی؟! من:جاخوردم دیدمت
چان:چراجا بخوری؟!!مگ کار بدی کردی؟
قیافش ی جور سرد و عصبی بود! مگ قرار نبود هفته ی دیگ بیاد!
من:نه چ کاری بدی!! یهویی دیدمت جاخوردم
چان:انتظار دیدنمو نداشتی؟
من:تو ک ب من نمیگی کی میری کی میای... چان:منیجرم ک میگه... من:میرم صبحانه بخورم
چان:صبح نیس ک!ظهر
من:میرم ی مرگی بخورم! ولم کن توام گیر دادی
چان:دیشب خوش گذش؟
من:دیشب هم مث شبای دیگه
چان:دیشب کجابودی؟
ناخداگاه ترسیدمو بدون فکر گفتم:خونه
نیشخندی زد و گفت :یادم نمیاد تو خونه اینجوری لباس بپوشی،بهت میگم دیشب کدوم گوری بوووودب؟
دادی ک زد باعث شد حسابی بترسم،سریع جواب دادم:مهمونی...مهمونی بودم
چان:پ چرا اول گفتی خونه بودی؟؟؟ چ گوهی خوردی دیشب ک ب من دروغ میگی؟
من:این چ طرزحرف زدنه؟!! چان:ببند دهنتو! خیلی ناراحتی اومدم ،نمیتونی ب هرزگیت برسی نه؟
من:خفففففه شو