poems
شعر «گرگ»
شعر《گرگ》
سرایش و خوانش از #فریدون_مشیری
بمناسبت سالگرد درگذشت این استاد گرانقدر
گفت دانایی که: گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چارهٔ این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
وآنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان مینماید گرگ هست.....
نظرات