فیلم و سریال
عاشقای بی مزار
درد یعنی ...
ما حق نداریم گرسنه شویم
حق نداریم سرما بخوریم
ما نان نداریم
خانه نداریم
پناه نداریم ،شناسنامه نداریم ،شب نداریم ،روز نداریم ،رویا نداریم
ما اینجا هرچه داشته ایم فروخته ایم
جز گنج بزرگ ِ پنهانی
که پدر به آن شرف می گوید
اسمم شرف است
پسر زار عبدالله
اسمش شنبه بود ، دیوار مدرسه را سیمان کاری می کرد ، دانشجوی طب بود به قول خودش که کابل در جنگ فرو رفت.
سالها قبل طالبان با خشونت مردم افغانستان را مجبور به پذیرش ستمی کرد که مستحقش نبودند ، سالها جنگ در گذشته شان بود و طالبان همه چیز را ، روزگار همه را سیاه کرد.
دیپلمات های ایرانی و خبرنگار ما را در مزار شریف وحشیانه شهید کردند ، باز افغانستان جنگ شد ، اسامه بن لادن را کشتند و افغانها امید پیدا کردند روی آرامش، زندگی عادی و دموکراسی را ببینند.
در بیست سال گذشته هرچند حملات انتحاری و بمب و انفجار در خاک افغانستان بود اما مردمش داشتند نوع جدیدی از زندگی را درک می کردند ، آزادی و امنیت متاع با ارزشی بود که حالا مرد و زن و کودک افغان از آن سهمی داشتند به اندازه زندگی ساده خودشان.
باز جنگ ، باز طالبانی که گمان همه بود در عمق تاریخ به خاک سپرده شده ، از همان خاک سربرآورده ، بی هیچ مقاومتی کشوری را در چند روز فتح کردند که گویی جهان به یک باره تنهایشان گذاشته بود.
واقعیت این است حضور دوباره طالبان تلخ و غم انگیز و خطرناک است ، به اندازه ظلم تاریخ دردناک است و دردناک تر آنکه این تصرف و تهاجم بدجوری بوی گند خیانت میدهد، مدعیان همیشگی حقوق بشر این بار هم همانند همیشه پشت مردم را خالی کردند.
شاید این بازی تکراری تاریخ است مرداد هزار و چهارصد خیلی شبیه مرداد سی و دو است .
اینجا ۲۸ مرداد بود و در افغانستان ۲۴ مرداد
اما درد همان درد است ....
وما حق نداریم بمیریم
کفن و دفن مردگان گران است
مزار ومجلس گریه گران است
ما اشتباه به دنیا آمده ایم
دنیا جای دزدان بی شرفی است
که پرندگان را برای مردن
از قفس آزاد می کنند .
پی نوشت :
این بار حداقل نژادپرستی را کنار بگذاریم از فردا اگر از افغانها کسی را دیدید که کارگری می کند ، به سختی دستفروشی می کند ، یادمان نرود او تنها داراییش، جانش را برداشته و به ما پناه آورده است ، حرمت انسانی را رعایت کنیم ...
نوید جعفری
مرداد ۱۴۰۰
بخشی از شعر سید علی صالحی
نظرات