رمان مهدوی ادموند قسمت 44

گل نرگس(آتش به اختیار-helper of savior)
گل نرگس(آتش به اختیار-helper of savior)

سناتور سایمون مکث کرده و به ویلیام و آرتور که با چشمانی وحشت‌زده به او خیره شده بودند، چشم دوخت و ادامه داد: اون‌ها میگن ادموند باید همسرش رو طلاق بده، برای همیشه به عمارت پدرش برگرده، کار وکالت رو کنار بذاره و خانواده همسرش هم برای همیشه از انگلستان برند البته اگه می‌خواهند زنده بمونند!

- خدای من! هر دو نفر با هم تکرار کردند، ویلیام احساس می‌کرد قادر نیست از روی صندلی بلند شود و آرتور گلویش خشک‌ شده و ضربان قلبش بالا رفته بود. هر دو به این فکر می‌کردند که نه‌تنها ملیکا حاضر به جدایی از شوهرش نیست بلکه ادموند بدون او امکان ندارد بتواند به زندگی عادی برگردد. آن‌ها با ناامیدی محض منزل سناتور را ترک کردند. در طول مسیر تصمیم گرفتند موضوع را ابتدا با ملیکا در میان بگذارند تا او بتواند کل پرونده را در اختیار آن‌ها قرار دهد و سپس راجع به ‌شرط دوم با هم یک تصمیم منطقی بگیرند.

#رمان_مهدوی ۴۴

کانال "مهدیاران"
T.me/joinchat/ESW1Az_J7HTsdzr4CymTtw

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رمان مهدوی ادموند قسمت 44

۰ لایک
۰ نظر

سناتور سایمون مکث کرده و به ویلیام و آرتور که با چشمانی وحشت‌زده به او خیره شده بودند، چشم دوخت و ادامه داد: اون‌ها میگن ادموند باید همسرش رو طلاق بده، برای همیشه به عمارت پدرش برگرده، کار وکالت رو کنار بذاره و خانواده همسرش هم برای همیشه از انگلستان برند البته اگه می‌خواهند زنده بمونند!

- خدای من! هر دو نفر با هم تکرار کردند، ویلیام احساس می‌کرد قادر نیست از روی صندلی بلند شود و آرتور گلویش خشک‌ شده و ضربان قلبش بالا رفته بود. هر دو به این فکر می‌کردند که نه‌تنها ملیکا حاضر به جدایی از شوهرش نیست بلکه ادموند بدون او امکان ندارد بتواند به زندگی عادی برگردد. آن‌ها با ناامیدی محض منزل سناتور را ترک کردند. در طول مسیر تصمیم گرفتند موضوع را ابتدا با ملیکا در میان بگذارند تا او بتواند کل پرونده را در اختیار آن‌ها قرار دهد و سپس راجع به ‌شرط دوم با هم یک تصمیم منطقی بگیرند.

#رمان_مهدوی ۴۴

کانال "مهدیاران"
T.me/joinchat/ESW1Az_J7HTsdzr4CymTtw