Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

♥ قسمت چهل و دوم فیک رها شده ♥

۶ نظر گزارش تخلف
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥

من : میگم بچه ها شما برین تا من بیام
بچه ها : کجاااااااااااااااااا؟
من : برین اماده شین تا من بیام
...

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

♥ قسمت چهل و دوم فیک رها شده ♥

۹ لایک
۶ نظر

من : میگم بچه ها شما برین تا من بیام
بچه ها : کجاااااااااااااااااا؟
من : برین اماده شین تا من بیام
چاهی : واس چی خوب میخوای بری ؟؟؟
من : یچیزیمو گم کردم ... بگردم پیداش کنم میام ...
چاهی : کمک میخوای ..؟؟؟!!
من : نه برین .. با بچه ها دم در مدرسه منتظرم باشین 20 دیقه ی دیگه اونجام
چاهی : اوکی
چاهی که رفت منم شروع کردم به گشتن دنبال گردن بندم بودم به کلی فراموشش کرده بودم خدا کنه پیداش کنم تنها چیزی که از مامان بابام داشتم همین بود همینجور داشتم میگشتم که رفتم تو دل یکی کلمو اوردم بالا که دنیلو دیدم این اینوقته ظهر اینجا چیکار میکرد ؟؟؟
دنیل : هه سلام ....
من : سلام ... اینجا چیکار میکنی ؟؟
دنیل :من این سوالو باید از تو بپرسم ....
من :همم خوب داشتم دنبال یچیزی میگشتم
دنیل : چیی ؟
من : دلیلی نداره بدوونی
دنیل : اها شرمنده
من : میشه از سر راهم بری کنار
دنیل : میخوای کمکت کنم
من : وقتی نمیدونی دنبال چی میگردم چجور میخوای کمکم کنی ؟؟؟
دنیل : خوب اگه بهم بگی میتونم کمکت کنم ؟؟؟
من : خیلی دوست داری بفهمی دنبال چی میگردم ؟؟؟
دنیل : خوب اره ....
من : شرمنده ولی نمیخوام بگم ........ میشه مزاحم نشی ؟؟؟
وقتی دید چیزی نمیگم اخماشو کرد توهم و رفت وایساد و به دیوار تکیه داد داشتم میگشتم که از دور جونگ کوک و دیدم من جدیدا اینو خیلی میبینم .... البته جدیدنم که نه ... هم مدرسه ای هستیم بایدم زیاد ببینمش اه خیلی ازش خوشم میاد ...
جونگ کوک : چیکار میکنی ؟؟
من : به تو چه ؟؟
جونگ کوک : من اخر زبونتو از تو حلقت میکشم بیرون .. ببین کی گفتم ....
من : منم وایمیستم تا تو هر کار خاستی بکنی ... زکی ...
جونگ کوک چشمش که به دنیل افتاد اخماش رفت تو هم دنیلم یه پوزخند بهش زد و رفت واه خدایا من دیگه نمیکشم اخر توی این مدرسه ی کوفتی دیوونه میشم بعد از پنج دیقه گشتن ناامیدانه برگشتم سمت اتاقم که توی راه صدای جونگ کوک و شنیدم رفتم سمت صدا که بین دیوار مدرسه و خوابگاه دنیلو دیدم که جونگ کوک یقشو گرفته بود و کوبوندش تو دیوار
جونگ کوک : اینجا چیکار میکنی ؟؟
دنیل : نمیتونم بیام توی این مدرسه ؟؟؟ مگه اینجا رو خریدی ؟؟؟
جونگ کوک : ببین منو نپیچون ... بگو چرا اومدی اینجااا ...؟؟؟ دلت میخواد تن اش و لاشتو تحویل خانوادت بدم....
دنیل : هه هنوز گیر اونی ... واقعا از تو بعید بود بخاطریه دختر اینجوری شکننده شی