پارت ³ {توی کپشن﴾ نام نویسنده:پارک مینسو
تاحالا انقدر حال خوبی نداشتم. شب خوابیدم صبح پاشدم دیدم جیمین نبود.سریع رقتم پایین دیدم داره پنکیک شکلاتی درست میکنه.گفتش سلام هیونگ شی من.گفتم صبح بخیر.چشمامو مالیدم.ک جیمین با ی خنده ی کوچیکو زیرکی گفت برو صورتت رو بشور.ی آبی ب صورتم زدمو وقتی صورتمو آوردم بالا... دیدم با میکاپ دیشب خوابیدم. خودمم خندم گرفت.برگشتم تو آشپزخانه ای که دیدم خیلی سریع صبحانه رو آماده کرده بود. گفتم خیلی تیز و تندی. تازه پنکیک ها رو هم چیده بود و به کره و عسل اضافه کرده بود. پنکیک رو خوردیم و جیمین گفت ببین ا/ت من کار دارم باید برم شرکت شب ساعت ۹ میام.گفتم باشه برو ب کارات برس. داشت اتاق آماده میشد که من رفتم تو اتاق و دیدم داره کوتاه و شلوار مشکیش رو میپوشه. رفتم یه دست کشیدم روی شونش و آشغال های کتش رو برداشتمو نازش رو کشیدم. یه ماچ کردیم همو بعد رفت.وقتی درو بستم ی ذره حالم بد شد و رفتم بالا اوردم. قبل از اینکه جیمین بیاد ۵ بار بالا آوردم. از زبون جیمین: رفتم خونه دیدم حالش بده رنگش هم پریده. بعد با نگرانی ازش پرسیدم چت شده؟گفت از صبح پنج بار بالا آوردم از همون موقعی که رفتی. بهش گفتم سریع برو لباس بپوش بریم بیمارستان سوالم ازم نپرس...
پایان پارت سوم...
نظرات