Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

ببخشید بچه ها ب دلیل نداشتن ویدیو از بی تی اس بازم از این استفاده کردم .خب بیخیال بریم سراغ پارت۱۰که توی کپشن منتظرتونه:)

N♪Astro
N♪Astro

صبح شد از خواب پاشدم ولی دیدم ام جی خبری نیست.کمی ناراحت شدم ک بدون من گزاشته رفته .رفتم توی پذیرایی و یکم قهوه امادا کردم.بعدا برگشتم توی اتاق و لباسم رو عوض کردم (اگه خواستین عکس لباسای ا/ت رو میزارم )بعد برگشتم و قهوه رو خوردم و دستی به موهام کشیدم ،ساعت رو نگاه کردم ودیدم هنوز برای مدرسه وقت هست :)
پس کمی توی گوشیم بگردم
...

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

ببخشید بچه ها ب دلیل نداشتن ویدیو از بی تی اس بازم از این استفاده کردم .خب بیخیال بریم سراغ پارت۱۰که توی کپشن منتظرتونه:)

۳ لایک
۱۲ نظر

صبح شد از خواب پاشدم ولی دیدم ام جی خبری نیست.کمی ناراحت شدم ک بدون من گزاشته رفته .رفتم توی پذیرایی و یکم قهوه امادا کردم.بعدا برگشتم توی اتاق و لباسم رو عوض کردم (اگه خواستین عکس لباسای ا/ت رو میزارم )بعد برگشتم و قهوه رو خوردم و دستی به موهام کشیدم ،ساعت رو نگاه کردم ودیدم هنوز برای مدرسه وقت هست :)
پس کمی توی گوشیم بگردم
وقتی به خودم اومدم دیدم هفت دقیقه تا رسیدن به مدرسه وقت دارم ،اه اینقدر سرم تو این گوشی بود ک نفهمیدم زمان کی گزشت
سریع از خونه بیرون زدم تا به اخرین اتوبوس برسم
به مدرسه رسیدم .دیدم ام جی و دورا اومدن ولی هنوز از راکی خبری نبود
رفتم کنار ام جی نشستم.
ـ یااا چرا بدون من اومدی،خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم بدون من رفتی:(
ـ ببخشید عزیزم ،ترسیدم هوانگ برگرده
ـ ای ترسو(با خنده)
معلم و پسر جدید وارد کلاس شدن
ـ سلام بچه ها ،امروز براتون یه خبر خوب دارم.یه دوست جدید.
چییییی درست دارم میبینم،کوک
واییی باورم نمیشه دوست زمان دبستانم
ولی خدایی چقدر عوض شده
انگاری شناختم چون همش داره بهم نگاه میکنه،ایول حداقل یه دوست واقعی تو مدرسه ی جدید دارم
ام جی انگاری فهمیده ک خیلی خوشحالم
ـ این یارو رو میشناسی ا/ت
ـ ها...اوهوم
ـ نکنه پاراتنر قبلیت بوده
ـ نـ..نه بابا .رفیق صمیمی دوران دبستانمه
ـ اها.خداروشکر.
کوکی اومد سمت و یه کاغذ گزاشت رو میزم و رفت سمت میزی ک معلم بهش گفت بشینه.
تو کاغذه نوشته بود
ـ ا/ت جونی زنگ اخر در حیاط منتظرتم
یه چیزی واسش رو برگه نوشتم و دیدم دست بچه ها تا دست ب دست بهش بدن
از دید کوکی
دختر میز جلوییم یه برگه بهم داد ک توش
نوشته بود
ـ خوشحال شدم ک منو یادته،حالا چرا زنگ اخر؟زنگ تفریح ک هست
خیلی خوشحال شدم ک ا/ت هم منویادشه
خیلی دختر بانمکی بود،امیدوارم ک هنوز همینجوری مونده باشه
کسی بود ک هروقت حالم بد میشد حالم رو خوب میکرد.بهترین رفیقم :)
زنگ تفریح خورد
داشتم می رفتم سمت میز ا/ت ک دیدم از روی صندلیش بلند شد و اومد سمتم و محکم پرید بغلم
ـ کوکی ،خیلیییی دلم واست تنگ شده بود پسر.هنوز مثل قبل باحال و بانمکی
ـ منم همینطور ،خوشحالم ک اینجایی .ولی تو عوض شدی .خوشگلتر شدی
ـ یااا.پس تو هم جذابتر شدی
از بغلم اومد بیرون
ـ کوکی با ام جی اشنا شو