[ یآغی ]
من تنها پرنده ای بودم که کوچ کرد از گرما
از آفتابِ داغِ آرزو خاطرم سوخت
از قُله ی فکرم رود جاری شد به جستجو
ولی هنوز مُسَلَحَم به خشم و عشق و دغدغه
از ناخونای پا تا تارِ مو
بیا بیرون اَ اتاقت، کسی چیزِ بیشتر نمیده بهت
اگه چیز بیشتر نخوای، نگو کافیه بسه بگو لازمه، کمه
پی کافی و کم نباش
بیا بیرون اَ اتاقت، جات وسطِ این منظره هاست
نترس اگه غریبه ای دیدی
غریبگی تَوَهُمِ پوچِ پشتِ این پنجره هاست
پی کافی و کم نباش
بیا بیرون اَ اتاقت، این راه با پاهات آشناست
این جا هرکی پی جایگاهه، تعیین کن جایگاهت کجائه
تو، تو این جامعه جایگاهت کجاست؟
#یآغی
نظرات (۱۱)