رمان کره ای جنون عشق قسمت2پارت1

۷ نظر
گزارش تخلف
ihan and amber(خدای مظلومیت)
ihan and amber(خدای مظلومیت)

بعد از 20 دقیقه بالاخره ساعتی رو که هم به شخصیت و تیپ اون بخوره هم باعث سرافکندگی من نباشه رو پیدا کردم و بعد از صدور گارانتیش توست فروشنده که با فکس واسه شرکت سازنده فرستاده بود سوار ماشین هاجین شدیم و بعد از چند دقیقه به محل مراسم رسیدیم دوتا خدمتکار مارو تا قسمت پزیرایی راهنمایی کردن مهمونی نسبتا بزرگی بود و اکثر افراد مشهور اعم از بازیگرا و خواننده هاوگروه های مشهور دیده میشد هاجین هم انگار تو عمرش ادم معروف ندیده بود همش میخواست جلب توجه کنه پیششون من عادت نداشتم زیاد جلب توجه کنم همیشه سرم تو لاک خودم بود به زخم معدم و خونریزی که کرده بود نمیتونستم مشروب بخورم و حس خوردنمم اصلا نبود واسه همین گوشیمو دراوردمو بازی clash of clansمو پلی کردم راستی یادم رفت بگم من یه رگم ایرانیه و مامانم اهل ایرانه و تو کلش یه کلن ایرانی داشتم که همه ی بچه هاش عشق کره ای بودن از جمله فاطمه و روژان و مارال که دوست فاطمه بود همونطور که داشتم با بچه های کلن حرف میزدم جونگوک با دوتا دختر که اینور و اونورش بودن اومد پیشم گفت:اینجام دست بردارنیستی!؟حالا کادوم کوش نیاوردیش هوم!؟؟
_نخییییییراتتتتتفاقا اوردمش
یکی از اون دخترای کنارشم گفت:کوکی این دختره رو میشناسی!؟؟
_این زلزله رو کیه که نشناسه !!
روبه من گفت:چرا چیزی نمیخوری!؟؟گیلاستم که خالیه!!
دختری که بازوی جونگوک رو گرفته بود گفت:نکنه مامانت اجازه نمیده بخوریش کوچولو!!؟؟
بعد هم هرسه زدن زیرخنده
از حرف اون دختره لجم گرفته بود واسه دراوردن حرصش یه گیلاس پر مشروب خوردم با بوی تندش و اتیش لبام فهمیدم مشروب خیلی قویی روهم خوردم
اون یکی دختره گفت:نه معلوم شد بزرگ شدی!و دوباره خندیدن ولی اینبار جونگوک فقط بهم خیره شده بود،معدم داشت اتیش میگرفت و باسوزشی که داشت فهمیدم باز خونریزی کرده یه کم حالت تهوع داشتم بدو رفتم سمت سرویس بهداشتی و عق زدم حدسم درست بودمعدم خونریزی کرده بود چون فقط خون بالا اوردم ......
جونگوک که دردمو فهمیده بود دوتا دستشو دور بازو هام گزاشت و چندبار تکونم داد و گفت سانگ می خوبی؟؟سرم گیج میرفت و نمیتونستم جوابشو بدم یهو جلوی چشمام تارشد وفقط یادمه یکی منو از پشت بغل کرد

نظرات (۷)

Loading...

توضیحات

رمان کره ای جنون عشق قسمت2پارت1

۱۷ لایک
۷ نظر

بعد از 20 دقیقه بالاخره ساعتی رو که هم به شخصیت و تیپ اون بخوره هم باعث سرافکندگی من نباشه رو پیدا کردم و بعد از صدور گارانتیش توست فروشنده که با فکس واسه شرکت سازنده فرستاده بود سوار ماشین هاجین شدیم و بعد از چند دقیقه به محل مراسم رسیدیم دوتا خدمتکار مارو تا قسمت پزیرایی راهنمایی کردن مهمونی نسبتا بزرگی بود و اکثر افراد مشهور اعم از بازیگرا و خواننده هاوگروه های مشهور دیده میشد هاجین هم انگار تو عمرش ادم معروف ندیده بود همش میخواست جلب توجه کنه پیششون من عادت نداشتم زیاد جلب توجه کنم همیشه سرم تو لاک خودم بود به زخم معدم و خونریزی که کرده بود نمیتونستم مشروب بخورم و حس خوردنمم اصلا نبود واسه همین گوشیمو دراوردمو بازی clash of clansمو پلی کردم راستی یادم رفت بگم من یه رگم ایرانیه و مامانم اهل ایرانه و تو کلش یه کلن ایرانی داشتم که همه ی بچه هاش عشق کره ای بودن از جمله فاطمه و روژان و مارال که دوست فاطمه بود همونطور که داشتم با بچه های کلن حرف میزدم جونگوک با دوتا دختر که اینور و اونورش بودن اومد پیشم گفت:اینجام دست بردارنیستی!؟حالا کادوم کوش نیاوردیش هوم!؟؟
_نخییییییراتتتتتفاقا اوردمش
یکی از اون دخترای کنارشم گفت:کوکی این دختره رو میشناسی!؟؟
_این زلزله رو کیه که نشناسه !!
روبه من گفت:چرا چیزی نمیخوری!؟؟گیلاستم که خالیه!!
دختری که بازوی جونگوک رو گرفته بود گفت:نکنه مامانت اجازه نمیده بخوریش کوچولو!!؟؟
بعد هم هرسه زدن زیرخنده
از حرف اون دختره لجم گرفته بود واسه دراوردن حرصش یه گیلاس پر مشروب خوردم با بوی تندش و اتیش لبام فهمیدم مشروب خیلی قویی روهم خوردم
اون یکی دختره گفت:نه معلوم شد بزرگ شدی!و دوباره خندیدن ولی اینبار جونگوک فقط بهم خیره شده بود،معدم داشت اتیش میگرفت و باسوزشی که داشت فهمیدم باز خونریزی کرده یه کم حالت تهوع داشتم بدو رفتم سمت سرویس بهداشتی و عق زدم حدسم درست بودمعدم خونریزی کرده بود چون فقط خون بالا اوردم ......
جونگوک که دردمو فهمیده بود دوتا دستشو دور بازو هام گزاشت و چندبار تکونم داد و گفت سانگ می خوبی؟؟سرم گیج میرفت و نمیتونستم جوابشو بدم یهو جلوی چشمام تارشد وفقط یادمه یکی منو از پشت بغل کرد