درمورد زن و شوهریه که در هجده سالگی ازدواج میکنن و اهدافشون کاملا برای هم مشخصه دختر برای جلوگیری از فاجعه زیربار ازدواج سیاسی رفته و پسر هم برای استفاده از هویت دختر به عنوان شاهدخت برای تثبیت موقعیتش در دربار ولی هیچ علاقه ای بین این دو نیست و تقریبا باهم بیگانه آن تا حدی که فریب شخص ثالثی رو میخورن و دراخر باعث مرگ همدیگه میشن اما تقدیر با این عاقبت زیاد موافق نیست و هردو دوباره در هجده سالگی روزی که باهم ازدواج کردن چشم باز میکنن باید دید اینبار هم اشتباه قبل رو تکرار میکنند یانه...