Volume 0%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا
کاهش صدا
پرش به جلو
پرش به عقب
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
00:00
00:00
00:00
 

موجودات اساطیری و افسانه‌ای ایران | iranian myths | بزلنگی - قسمت 6

۰ نظر گزارش تخلف
EhsanR21
EhsanR21

Bozlangi | بُزلَنگی سخی شیخ بزلنگی به گویش سیستانی
افسانه بزلنگی روزی بود و روزگاری پیرمردی زندگی می کرد که سه دختر دم بخت داشت
از بدی روزگار وضعیت مالی این خانواده بد بود و پدر نگران جمع آوری جهیزیه ی دختران
...

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

موجودات اساطیری و افسانه‌ای ایران | iranian myths | بزلنگی - قسمت 6

۰ لایک
۰ نظر

Bozlangi | بُزلَنگی سخی شیخ بزلنگی به گویش سیستانی
افسانه بزلنگی روزی بود و روزگاری پیرمردی زندگی می کرد که سه دختر دم بخت داشت
از بدی روزگار وضعیت مالی این خانواده بد بود و پدر نگران جمع آوری جهیزیه ی دختران
سه دختر هر روز از پدر درخواست می کردند که برای بهبود وضعیت زندگی
به دنبال اشرفی باشه اما پدر با ناراحتی به دخترانش گفت که هیچ جایی رو سراغ
نداره برای یافتن اشرفی اما سه دختر لبخند زنان رو به پدر کردند و گفتند
ما جایی رو می شناسیم که در آنجا اشرفی های فراوانی وجود داره
و ما می توانیم مقداری از آن اشرفی ها رو قرض بگیریم.
پدر مکان اشرفی ها را از دخترانش پرسید و آن ها گفتند باغی بزرگ در وسط
دریاچه ی هامون وجود دارد متعلق به بزلنگی ، در آن باغ درخت بزرگی وجود دارد
که از هرشاخه ی آن مقدار زیادی اشرفی آویزان است
پدر چون با اصرار زیاد دخترانش مواجه شد پذیرفت که به باغ بزلنگی برود
پدر بعد از چندین ساعت به در بزرگ باغ رسید ولی در باغ بسته بود و پیرمرد
هیچ راهی برای باز کردن در به ذهنش نرسید و مجبور شد به سختی از
روی دیوار خودش را به داخل باغ برساند.
باغی بود پر از درخت های سر به فلک کشیده پیرمرد با احتیاط زیاد از
بین درخت ها گذشت تا بالاخره به درختی رسید بسیار بزرگ، تا به حال
چنین درختی ندیده بود ، درختی پر از سکه های طلا
اشرفی ها زیر نور خورشید می درخشیدند
توی یوتوب سرچ کن : EhsanR21
حمایت مالی :
https://sibmo.ir/ehsanr21

موسیقی و هنر