میسا:پس عمارت خودشون کجاس؟ تیمارستانه دیگه...تو تا الان نفهمیدی؟ سه تا دیوونه اونجا زندگی میکنن
شین:هی دیگه پر رو نشو...
میسا:چیه؟مگه دروغ میگم؟
کارلا:یه بار دیگه بگی میزنم بری با برف سال دیگه برگردیا
شینا:خخخخخخ وایسید الان درستش میکنم....
و از انگشتش جرقه ای میاد بیرون و میسا جاخالی میده ولی جرقه همینطور شروع میکنه دنبال کردن میسا...
میسا:هی این دیگه چی بود؟؟؟
شینا:تو کتابای سال اخریا پیداش کردم خیلی باحاله تا به هدف نخوره بیخیال نمیشه
میسا:بعد فایده اش چیه؟
شینا:باعث میشه تا 1ساعت نتونی زر بزنی.صدات در نمیاد ینی....
میسا:عوضی....
و سریع یه هاله زرد رنگ دور خودش ایجاد میکنه
شینا:موفق باشی....من رفتم
و همه میرن داخل
میسا:بیشعور بیا اینو غیرفعال کن
شینا از داخل:راه غیرفعال کردنشو بلد نیستم.....ببخشید خخخخ
ریکو:خخخخخخ شینا واقعا بلد نیستی برداریش؟
شینا:چرا بلدم....
ریکو:پس اونو غیرفعالش کن میسا بدبخت الان سکته رو میزنه
شینا:وایسا یه ذره اذیتش کنیم بعد درستش میکنم
ریکو:خخخخ باشه....راستی اون موشکه چی بود انداخته بودین تو اتاق من؟
شینا:ما ننداختیم....
ریکو:بیشتر شبیه دعوتنامه ای چیزی بود....
شینا:بده ببینم
ریکو:بیا
شینا:ای خداااااا
ریکو:چیه؟
شینا:بازم یه مهمونی دیگه؟
ریکو:بده ببینم.چی میگی تو؟چرا زر مفت میزنی؟؟
شینا:بیا
ریکو:عه راس میگیا.....این از طرف کیه؟
شینا:شینوهارا ساکورا...
ریکو:جانم؟؟؟؟بده..
شینا:بگیر
ریکو:ش....شینوهارا ساکورا؟؟؟
شینا:مگه چیه؟
ریکو:اینکه همون دخترست
شینا:کیه؟
ریکو:مثلا دوست قدیمیم که خیلی دک و پزی و لوسه.فقط هم منو دعوت نکرده. همه رو دعوت کرده..من این مهمونی رو نرم بی ابرو میشم.شینا بدبخت شدم.خدایا این کی برگشته ژاپن
شینا:باشه.باشه. وایسا به بقیه هم بگیم